کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلیک
لغتنامه دهخدا
دلیک . [ دَ ] (ع اِ) روئیدگی است . (منتهی الارب ). نباتی است . (از اقرب الموارد). گیاهی است صحرایی از تیره ٔگل سرخیان که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است . گل سرخ صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). || میوه ٔ گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد ...
-
دلیک
لغتنامه دهخدا
دلیک . [ دَ ] (ع ص ) مرد آزموده کار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُلُک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خاکی که باد آن را بیخته و برده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || طعامی است که از مسکه و شیر یا از مسکه و خرما ترتیب دهن...
-
واژههای مشابه
-
دلیک بلاغ
لغتنامه دهخدا
دلیک بلاغ . [ دَ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 39 هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 36 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه روشاهین دژ به تکاب ، با 130 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغراف...
-
دلیک داش
لغتنامه دهخدا
دلیک داش . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه شهرستان ماکو با 100 تن سکنه واقع در 7/5 هزارگزی جنوب باختری سیه چشمه و 2/5 هزارگزی باختر راه ارابه رو ینی کندی به گل آشاتی . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
دلیک داش
لغتنامه دهخدا
دلیک داش . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 31/5هزارگزی شمال شرقی مهاباد و 7 هزارگزی راه شوسه ٔ مهاباد به میاندوآب . سکنه ٔ آن 195 تن . آب آن از چشمه وراه آن مالرو است . (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دلیک داش
لغتنامه دهخدا
دلیک داش . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 40 هزارگزی باختر گرمی و 20 هزارگزی اردبیل . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دلیک یارقان
لغتنامه دهخدا
دلیک یارقان . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 20 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دلیک یارقان
لغتنامه دهخدا
دلیک یارقان . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی شمال شرقی آبش احمد مرکز دهستان و 13/5 هزارگزی راه ارابه رو لاریجان به اصلان دوز. آب آن از رودخانه ٔ درآورد و چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافی...
-
تپه سی دلیک
لغتنامه دهخدا
تپه سی دلیک . [ ت َپ ْ پ َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلچرت بخش پلدشت شهرستان ماکو است که در سی و شش هزار و پانصد گزی جنوب خاوری پلدشت واقع است . دامنه ای معتدل است و 174 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت...
-
دلیک لی داش
لغتنامه دهخدا
دلیک لی داش . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمال اردبیل و 24 هزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به خیاو، با 197 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
کجیل
لغتنامه دهخدا
کجیل . [ ک ِ ] (اِ) زالزالک وحشی . دلیک . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به دلیک شود.
-
دلک
لغتنامه دهخدا
دلک . [ دُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ دَلیک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به دلیک شود.
-
روییدگی
لغتنامه دهخدا
روییدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) بالیدگی و انبات و نمو. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی روییده . (از یادداشت مؤلف ). دلیک . دماع . (از منتهی الارب ): ادلاس ؛ در بقیه ٔ روییدگی افتادن قوم . ادیاس ؛ ظاهر کردن زمین روییدگی را. دلس ؛ باقیمانده ٔ روییدگی . (م...