کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلبستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلبستگی
لغتنامه دهخدا
دلبستگی . [ دِ ب َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلبسته . محبت و رغبت و دوستی و مودت و عشق . (ناظم الاطباء). گرایش خاطر. میل نهان . علاقه . علقه . تعلق خاطر : از آنجا که فرط اعتنا و دلبستگی و وفوراهتمام و مرحمت پادشاه مشفق اقتضا کند. (جهانگش...
-
جستوجو در متن
-
تعلقات
لغتنامه دهخدا
تعلقات . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء). || متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات . (ناظم الاطباء).- تعلقات دنیوی ؛ علایق دنیوی و دلبستگی به این جهان . (ناظم الاطباء).
-
عاشقیت
لغتنامه دهخدا
عاشقیت . [ ش ِ قی ی َ ] (ع مص جعلی ) عاشق شدن و اظهار دوستی و دلبستگی کردن . (ناظم الاطباء).
-
مدرنیسم
لغتنامه دهخدا
مدرنیسم . [ م ُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) طرفداری از شیوه ها و چیزهای تازه و بدیع و مد روز و جدید، و دلبستگی به راه و رسم های تازه باب شده . رجوع به مدرن شود.
-
نوع پرستی
لغتنامه دهخدا
نوع پرستی . [ ن َ / نُو پ َ رَ ] (حامص مرکب ) نوع دوستی . دوست داشتن همنوعان . علاقه و دلبستگی به همنوعان و مهربانی با ایشان . بشردوستی . مردم دوستی .
-
دل آویختن
لغتنامه دهخدا
دل آویختن . [ دِ ت َ ] (مص مرکب ) دل بستن . علاقه پیدا کردن . دلبستگی یافتن : در غم چیز دل نیاویزم به دم حرص تن نرنجانم .مسعودسعد.
-
دل نهی
لغتنامه دهخدا
دل نهی . [ دِ ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) استواری خاطر و پایداری آن . (ناظم الاطباء). || علاقه مندی . دلبستگی : خیار،خیرة؛ دل نهی بر چیزی به خواهش خود. (منتهی الارب ).
-
روان بستن
لغتنامه دهخدا
روان بستن . [ رَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دل بستن . تعلق خاطرپیدا کردن . علاقه و دلبستگی بهم رساندن : چرا باید این گنج و این آز و رنج روان بستن اندر سرای سپنج .فردوسی .
-
متعلق
لغتنامه دهخدا
متعلق . [ م ُ ت َ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) جائی که در آن چیزی آویزان شده . || علاقه و دلبستگی . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح نحو) فعل یا شبه فعلی است که جار و مجرور و ظرف بدان تعلق دارد. (از اقرب الموارد).
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نصربن منصور بغدادی مکنی به ابوالقاسم . وی بمصر رفت و فقه شافعی بیاموخت و از لحاظدینی به فقه بسیار دلبستگی داشت و در جمادی آخر سال 302 هَ . ق . درگذشت . رجوع به تاریخ مصر ص 182 شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن دینار وی از راویان است و عثمان گفت که خالد از پدرش روایت دارد که عمربن عبدالعزیز به میمون بن مهران گفت : ای میمون بر امراء وارد مشو اگر چه برای امر به معروف باشد بازنان خلوت مکن اگر چه برای قرائت قرآن باشد با کسانی که عاق وال...
-
دل برنهادن
لغتنامه دهخدا
دل برنهادن . [ دِ ب َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) دل بستن . علاقه مند شدن . پابند شدن . دلبستگی پیدا کردن . تعلق خاطر یافتن : چودل برنهی بر سرای سپنج همه زهر زو بینی و درد و رنج .فردوسی .رجوع به دل نهادن و دل بستن در ردیف خود شود.
-
دل آویخته
لغتنامه دهخدا
دل آویخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) دلبسته . دلبستگی یافته . علاقه پیدا کرده . || عاشق : بر دل آویختگان عرصه ٔ عالم تنگست کان که جائی به گل افتاد دگر جا نرود. سعدی .چنان معلوم می شود که دل آویخته و آشفته است ... پسر دانست که دل آویخته ٔ اوست . ...
-
دل آویزیدن
لغتنامه دهخدا
دل آویزیدن . [ دِ دَ ] (مص مرکب ) دل آویختن . علاقه یافتن . تعلق خاطر یافتن . دوست گرفتن . بدوستی گرفتن . دلبستگی پیدا کردن : یاران را وصیت کنی که به هیچ زن بیگانه و کودک نگاه مکنید. و تو بدان زن و کودک دل آویزیدی . (تذکرة الاولیاء عطار ج 1 ص 91).