کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفینة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفینة
لغتنامه دهخدا
دفینة. [ دَ ن َ ] (ع ص ) پنهان . (منتهی الارب ). آنچه مدفون شود. (از اقرب الموارد). || امراءة دفینة؛ زن پنهان . (منتهی الارب ). زن پوشیده و مستور. (از اقرب الموارد). || درزیر خاک کرده . (دهار). مدفون . || (اِ) گنج . (منتهی الارب ). کنز. (اقرب الموارد...
-
واژههای مشابه
-
دفینه
لغتنامه دهخدا
دفینه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) دفینة. مالی که در زمین دفن کرده باشند. (غیاث ). ثقل . گنج . خزانه . (یادداشت مرحوم دهخدا). گنجینه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دفینة شود : مغفل ... گفت بیا تا از آن دفینه چیزی برگیریم . (کلیله و دمنه ).ای صورت...
-
جستوجو در متن
-
دفائن
لغتنامه دهخدا
دفائن . [ دَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ دَفینة.(منتهی الارب ). دفاین . رجوع به دفاین و دفینة شود.
-
مدفونة
لغتنامه دهخدا
مدفونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مدفون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مدفون و نیز رجوع به دفین و دفینه شود.
-
مکنوزات
لغتنامه دهخدا
مکنوزات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، دفینه ها و چیزهای در گنجینه نهاده . || معانی در خاطر نهان شده . (ناظم الاطباء).
-
پل وو
لغتنامه دهخدا
پل وو. [ پ ِ ] (اِخ ) مجموعه ٔ ارتفاعات کوهی از آلپهای بالا (دفینه ) درفرانسه و نیز نام قله ٔ آن کوه به ارتفاع 3954 گز.
-
مطالبی
لغتنامه دهخدا
مطالبی . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) درمصر کسانی را گویند که در گودال ها گنج ها و دفینه راجستجو کنند : و این خادم امیر مطالبان و عظیم توانگر و مالدار بود و مطالبی آنان را گویند که در گوهای مصر طلب گنجها و دفینه ها کنند و از همه ٔ مغرب و دیگر مصر و شام مردم آی...
-
لاتور دو پن
لغتنامه دهخدا
لاتور دو پن . [ پ َ ] (اِخ ) نام خاندانی نجیب و باستانی از مردم دُفینه . که از میان آن مردان جنگجو و سیاستمدار و روحانی و عالم علم الاجتماع برخاسته است .
-
ژولین
لغتنامه دهخدا
ژولین . [ ی َ ] (اِخ ) از قدیسین متولد به وین در دُفینه . وی بسال 304 م . در بریود به شهادت رسید. کلیسای «سن ژولین لوپور» در پاریس بنام او و ذکرانش 28 اوت است .
-
دفاین
لغتنامه دهخدا
دفاین . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دفائن . ج ِ دفینه . مالهای مدفون . (از آنندراج ). اندوخته ها. گنجینه ها. رجوع به دفینه و دفائن شود : پادشاهان دفاین جهان و خزاین عالم بر اهل شمشیر صرف کردند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 7). قابوس به قلعه ای از قلاع خویش رفت و ب...
-
گنجی
لغتنامه دهخدا
گنجی . [ گ َ ] (ص نسبی ) خزینه ای . دفینه ای . منسوب به گنج . آنچه از گنج باشد. آنچه در گنج باشد : درمهای گنجی بر آن کشت زاربریزند پیش خداوندگار. فردوسی .به درگاه ایوانش بنشاندی درمهای گنجی برافشاندی . فردوسی .سخن سنج و دینار گنجی مسنج که بر دانشی مر...
-
نگنده
لغتنامه دهخدا
نگنده . [ ن ِ گ َ دَ / دِ ] (اِ) نکنده . بخیه و آجیده ٔ جامه و سوزنی . (برهان قاطع) (آنندراج ). || به معنی دفینه هم گفته اند یعنی آنچه در زمین و غیره پنهان کنند، و در نسخه ٔ دیگر دفتینه نوشته بودند و آن افزاری است جولاهگان را. (برهان قاطع) . || (ن مف...
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی ) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران . سعدی (بدای...