نگنده . [ ن ِ گ َ دَ / دِ ] (اِ) نکنده . بخیه و آجیده ٔ جامه و سوزنی . (برهان قاطع) (آنندراج ). || به معنی دفینه هم گفته اند یعنی آنچه در زمین و غیره پنهان کنند، و در نسخه ٔ دیگر دفتینه نوشته بودند و آن افزاری است جولاهگان را. (برهان قاطع) . || (ن مف ) جامه ٔ آجیده شده . سوزنی بخیه کرده . (از فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.