کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعا خواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیایشگاه
لغتنامه دهخدا
نیایشگاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) عبادتگاه . جای نیایش و عبادت کردن و دعا خواندن . پرستشگاه .
-
پادیاو
لغتنامه دهخدا
پادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.
-
یشته کردن
لغتنامه دهخدا
یشته کردن . [ ی َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) دعا خواندن و نماز کردن و درود خواندن بر طعام . (ناظم الاطباء). زمزمه کردن . (آنندراج ).
-
التعان
لغتنامه دهخدا
التعان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لعنت کردن بر خود. (اقرب الموارد). بر یکدیگر لعنت خواندن . (منتهی الارب ). || انصاف کردن در دعا بر خود. (منتهی الارب ) (لسان العرب از اقرب الموارد).
-
یزشن
لغتنامه دهخدا
یزشن . [ ی َ زِ ] (اِمص ) دعا. عبادت .ورد. (یادداشت مؤلف ) : ما ششگانه ٔ دیگر یزشن ها و نیرنگها که در دین از بهر این کار گفته است بجای آوریم . (مقدمه ٔ ارداویرافنامه ، ترجمه ٔ قدیم ).- یزشن کردن ؛ دعا کردن . ورد خواندن : و ویراف را بر آن تخت نشاندن...
-
خوانی
لغتنامه دهخدا
خوانی . [ خوا / خا ] (حامص ) عمل خواندن . (یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است .- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن .- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن . لغز گفتن . مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن .
-
قل هو ا
لغتنامه دهخدا
قل هو ا. [ ق ُ هَُ وَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) مطلع سوره ٔ یکصد و دوازدهم از قرآن که آن را سوره ٔ اخلاص خوانند : بفلک میرسد از روی چو خورشید تو نورقل هو اﷲ احد چشم بد از روی تو دور. سعدی .- قل هو اﷲ خواندن برای کسی ؛ دعا خواندن برای نگهداری...
-
برآوردن
لغتنامه دهخدا
برآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد درفش و برآرد دلیر. فردوسی .بدست خاطر روشن بنای مشکل رابرآوریم بچرخ و بزرّ بنگاریم . ناصرخ...
-
نمازخانه
لغتنامه دهخدا
نمازخانه . [ ن َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) معبد. (یادداشت مؤلف ). || اطاقی مخصوص خواندن نماز در خانه ٔ مسلمانان . (یادداشت مؤلف ). جائی که در آن نماز خوانند. (فرهنگ فارسی معین ). || کلیسای ترسایان . معبد مسیحیان . (یادداشت مؤلف ). محلی در کلیسا یا کا...
-
نماز گزاردن
لغتنامه دهخدا
نماز گزاردن . [ ن َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) نماز گذاردن . نماز خواندن : به زیارت آمد و نماز گزارد و دعا کرد. (گلستان ). گفت کجا نماز بگزارم ؟ من نمی خواهم که نماز در سراهای مجوس بگزارم . احوص او را گفت که نماز در خیمه ها می گزار. (تاریخ قم ص 250).گر آن ط...
-
باژ گرفتن
لغتنامه دهخدا
باژ گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) باژستدن . باج گرفتن . و رجوع به باژ و باژگاه شود. || خاموشی بعد از زمزمه کردن و دعا خواندن بهنگام غذا : مبادا که دین نیاکان خویش گزیده جهاندار و پاکان خویش گذارم ، بدین مسیحا شوم بگیرم بخوان باژ و ترسا شوم . فردو...
-
ترس استودان
لغتنامه دهخدا
ترس استودان . [ ت َ اُ ] (اِ مرکب ) دعا و زند و پازند خواندن فارسیان است سه روز بر سر دخمه ٔ میت ، بواسطه ٔ آنکه گویند چون روح از قالب مفارقت نماید سه شبان روز ترس و بیم بسیار است . لهذا در این سه شبانه روز بر سر دخمه ٔ او نسک خوانند تا روح او از آن ...
-
یشتن
لغتنامه دهخدا
یشتن . [ ی َ ت َ ] (مص ) به لغت زند وپازند، آهسته دعا خواندن بر طعام و زمزمه کردن مغان در وقت طعام خوردن و درخواست نمودن و استدعا کردن ونیاز کردن و ستایش نمودن . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یشتن مصدر پهلوی (هم ریشه ٔ یزشن ) به معنی خواندن ...
-
چله گرفتن
لغتنامه دهخدا
چله گرفتن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چله داشتن و چله نشستن .به آداب و شرایط چله نشینان و مرتاضان عمل کردن . || در تداول عامه ، کنایه از نذر و نیاز کردن ،به امید رواشدن حاجتی نذوراتی دادن یا دعا و نماز خواندن و روزه گرفتن . || مراسم ...
-
رقیة
لغتنامه دهخدا
رقیة. [ رُق ْ ی َ ] (ع اِ) افسون . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). سحر و افسون . (غیاث اللغات ): نشرة؛ افسون که بردیوانه و مریض دمند. (منتهی الارب ).افسون و تعویذ ج ، رُقی ̍ و آن مباح است اگر بزبان عربی و به اسمای الهی و صفات وارده ٔ خدای تعالی باش...