کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دست گذار
لغتنامه دهخدا
دست گذار.[ دَ گ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که آنرا به دست فراهم کرده باشند. (از آنندراج ). || امکان .تیسر. قدرت . توانائی استطاعت . دست گزار : بزرگتر زآن چیزی کجا بود که ازوهمی رسد ز دل و دست او به دست گذار. فرخی .بسا کسا که رسد از عطا و همت اوچنان...
-
دستگزار
لغتنامه دهخدا
دستگزار. [ دَ گ ُ ] (اِ مرکب ) دستگذار. قدرت . توانائی : تویی که دستخوش تست گردن گردون تویی که کنج تو دارد به گنج دستگزار. عنصری (ص 136).همتش برتر از توانائی است دادنش بیشتر ز دستگزار. فرخی .بسا کسا که رسید از عطا و نعمت اوچنانکه من بتوانائی و به دست...
-
جستوجو در متن
-
دستگزار
لغتنامه دهخدا
دستگزار. [ دَ گ ُ ] (اِ مرکب ) دستگذار. قدرت . توانائی : تویی که دستخوش تست گردن گردون تویی که کنج تو دارد به گنج دستگزار. عنصری (ص 136).همتش برتر از توانائی است دادنش بیشتر ز دستگزار. فرخی .بسا کسا که رسید از عطا و نعمت اوچنانکه من بتوانائی و به دست...
-
دست گذار
لغتنامه دهخدا
دست گذار.[ دَ گ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که آنرا به دست فراهم کرده باشند. (از آنندراج ). || امکان .تیسر. قدرت . توانائی استطاعت . دست گزار : بزرگتر زآن چیزی کجا بود که ازوهمی رسد ز دل و دست او به دست گذار. فرخی .بسا کسا که رسد از عطا و همت اوچنان...