کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستخوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
دست خوش
لغتنامه دهخدا
دست خوش . [ دَ ت ِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این ترکیب در بیت ذیل منسوب به رودکی آمده است و ظاهراً بدان هم معنی دست خوب می توان داد و هم معنی دست خوش و ملعبه : عالم چو ستم کند ستمکش مائیم دست خوش روزگار ناخوش مائیم .(منسوب به رودکی ).
-
دست خوش
لغتنامه دهخدا
دست خوش . [ دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) دست خشک . دستمال . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). دستار.
-
دست خوش
لغتنامه دهخدا
دست خوش . [ دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) سخره . (شرفنامه ٔ منیری ). شخصی که مسخره باشد. (غیاث ) (آنندراج ). مسخرگی . (برهان ) (انجمن آرا). آنکه مورد مسخره واقع شود. که مورد ریشخند قرار گیرد. || کنایه ازعاجز و زبون و زیردست . (برهان ) (انجمن آرا). مغ...
-
دست خوش
لغتنامه دهخدا
دست خوش . [ دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (صوت مرکب ) آفرین . احسنت . مرحبا. اَیحی ̍. دستت خوش باد. کلمه ٔ تحسین است آن را که در قمار ببرد یا نقشی نیکو آرد یا در کاری دشوار پیروز شود و از عهده ٔ کاری متعذر برآید. چون آفرین است برای مقامری که دست خوب آورده است ...
-
جستوجو در متن
-
جائزالخطا
لغتنامه دهخدا
جائزالخطا. [ ءِ زُل ْ خ َ ] (ص مرکب ) آنکه از خطا مصون نباشد. آنکه دستخوش اشتباه و خطاست . غیر معصوم : آدمی جائز الخطاست . انسان جائز الخطاست .
-
انده کش
لغتنامه دهخدا
انده کش . [ اَ دُه ْ ک َ / ک ِ] (نف مرکب ) غمخوار. تحمل کننده ٔ اندوه : خاقانیا سگ جان شدی کانده کش جانان شدی در عشق سر دیوان شدی نامت بدیوان تازه کن . خاقانی .خاقانی اگر چه عقل دستخوش تست هم محرم عشق باش کانده کش تست .خاقانی .
-
نرسس
لغتنامه دهخدا
نرسس . [ ن َ س ِ ] (اِخ ) (... مبروص ) از علمای نصرانی قرن پنجم مسیحی است . پس از آنکه مکتب الرها کاملاً دستخوش عقاید نسطوری شد و به امر زنون امپراطور منحل گردید، برصوما مکتب روحانیون عیسوی را در نصیبین تأسیس کرد و علامه نرسس مبروص به ریاست آن مکتب ...
-
ملعبه
لغتنامه دهخدا
ملعبه . [ م ِ ع َ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) بازیچه . آنچه با آن بازی کنند. ج ، ملاعب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملعبة : بازیگر است این فلک گردان امروز کرد ملعبه تلقینم . ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 270).- ملعبه ٔ دست کسی شدن ؛دستخوش او شدن . دستکش او شدن...
-
حریم طاهری
لغتنامه دهخدا
حریم طاهری . [ ح َ م ِ هَِ ] (اِخ ) حریم الطاهری . نام محله ای است در شرق بغداد بالا منسوب به عبداﷲبن طاهربن حسین . و در آنجا او و ملازمانش حرم و خانه ها داشتند و آثاری از آن تا دیری بر جای بوده است که درآخر دستخوش رخنه های دجله گردیده و از میان بشده...
-
ارفاد
لغتنامه دهخدا
ارفاد. [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ ازناحیه ٔ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی ، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان ). در قاموس کتاب مقدس آمده : ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) ش...
-
عزا گرفتن
لغتنامه دهخدا
عزا گرفتن . [ ع َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) زاری و شیون کردن و به حالت ماتم زدگان درآمدن و برای سوک و مصیبت لباس سیاه در بر کردن . (ناظم الاطباء). مجلس ماتم گرفتن در مرگ عزیزی . (فرهنگ عوام ). اقامه ٔ سوکواری بسبب مرگ کسی . (فرهنگ فارسی معین ) : گر ماه...
-
دستگزار
لغتنامه دهخدا
دستگزار. [ دَ گ ُ ] (اِ مرکب ) دستگذار. قدرت . توانائی : تویی که دستخوش تست گردن گردون تویی که کنج تو دارد به گنج دستگزار. عنصری (ص 136).همتش برتر از توانائی است دادنش بیشتر ز دستگزار. فرخی .بسا کسا که رسید از عطا و نعمت اوچنانکه من بتوانائی و به دست...
-
راسین
لغتنامه دهخدا
راسین . (اِخ ) ژان .شاعر فرانسوی (1639 - 1699م .) وی در شان پانی واقع در ناحیت فرته میلون بدنیا آمد و در پورروایال شاگرد گوشه نشینان گشت . پدر و مادرش میخواستند که او کشیش یا وکیل مرافعه گردد اما راسین شاعر از آب درآمد. در عروسی شاه قصیده ای گفت وپان...
-
شتل
لغتنامه دهخدا
شتل . [ ش َ ت َ ] (اِ) مخفف شتلی . آن قسمت از زری که از قمار برده باشند و به حاضران مجلس دهند. (از برهان ). آنچه حریف برده از برد خود به حضار مجلس قمار دهد. در فرهنگ اظفری این لغت ترکی ضبطشده است . (فرهنگ نظام ). دستخوش . دست لاف : تلاش کام ندارم برا...