کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخل داشتن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گران دخل
لغتنامه دهخدا
گران دخل . [ گ ِ دَ ] (ص مرکب ) پردرآمد. دارنده . پربهره : کیست که از بخشش تو نیست گران دخل کیست که از منت تو نیست گرانبار.فرخی .
-
ناخن دخل
لغتنامه دهخدا
ناخن دخل . [ خ ُ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ایراد و اعتراض . (آنندراج ) (بهارعجم ) : خیال نازکم را نیست تاب ناخن دخلی غنی هرگز نباشد طاقت نشتر رگ گل را.ملاطاهر غنی (از آنندراج ).
-
دخل و تصرف کردن
لغتنامه دهخدا
دخل و تصرف کردن . [ دَ ل ُ ت َ ص َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مداخله کردن و در قبضه آوردن .
-
خرج و دخل کردن
لغتنامه دهخدا
خرج و دخل کردن . [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب رسیدن . وضع خرج و دخل را معین کردن . || مساوی بودن درآمد و هزینه ٔ یک منبع درآمد.
-
جستوجو در متن
-
مدحل
لغتنامه دهخدا
مدحل . [ م ُ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از ادحال ، به معنی مخادعه و مراوغه و مماکسه و پوشاندن و مستور داشتن واقعیت و به خلاف آن اظهاری کردن . رجوع به ادحال شود. || آنکه درمی آید و پنهان می گردد در نقب . (ناظم الاطباء): أدحل ؛ دخل فی الدحل . (اقرب الموار...
-
اضراط
لغتنامه دهخدا
اضراط. [ اِ ] (ع مص ) بدهان حکایت صوت ضراط کردن و بدان فسوس کردن به کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و یعدی بالباء. (آنندراج ). اضراط کسی را و اضراط به کسی ؛ بدهان ضراط درآوردن و بدان استهزا کردن . (از اقرب الموارد). بزبان تیز دادن . (...
-
کیسه پرداز
لغتنامه دهخدا
کیسه پرداز. [ س َ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) کیسه پردازنده . تهی کننده ٔ کیسه : کیسه پرداز بحر و کان کف توست که بر او خرج جاودان دارند. انوری .به دستان دوستان را کیسه پردازبه زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی .ندارد دخل و خرجش کیسه پردازسوادش نیم کار ملک اب...
-
پیش کشیدن
لغتنامه دهخدا
پیش کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بسوی خود کشیدن . نزدیک آوردن . بخود نزدیک کردن . مقابل پس زدن : با دست پس میزد و با پا پیش میکشید. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود. || مطرح کردن . عنوان کردن چنانکه مطلبی یا سخنی را. || بزیر افکندن چنانکه سر را. ...
-
ولایة
لغتنامه دهخدا
ولایة. [ وَ ی َ ] (ع مص ) وِلایة. دوست داشتن . (اقرب الموارد). دوست شدن . (تاج المصادر). || یاری دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دست یافتن بر چیزی و تصرف کردن در آن . (منتهی الارب ). مالک امر شدن و تصرف کردن . (اقرب الموارد). || پادشاهی راند...
-
دستگه
لغتنامه دهخدا
دستگه . [ دَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) دستگاه . جای صدر و مسند، چرا که دست به معنی مسند آمده است . (غیاث ) (آنندراج ). || دستگاه . (جهانگیری ).مخفف دستگاه است که دسترس و سامان باشد. (از برهان ). قدرت و سامان . (غیاث ). کثرت اسباب غنا و سرمایه و قدرت . (شرف...
-
مازاغ
لغتنامه دهخدا
مازاغ . (ع فعل ماضی ، اِ مرکب ) اصل کلمه ما (حرف نفی ) + زاغ مفرد غایب فعل ماضی است و اشاره است به آیه ٔ کریمه مازاغ البصر و ماطغی (قرآن 17/53)؛ یعنی آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله در شب معراج در مقام قرب نگردانید چشم را بسوی دیگر اشیا و نه بی فرمانی کرد ...
-
رصدگاه
لغتنامه دهخدا
رصدگاه . [ رَ ص َ ] (اِ مرکب ) مرصد. جایی که در آن شب و روز نشسته نگاه کنند و حساب حرکات و درجات سیارات و ثوابت را ضبط نمایند، و آنرا رصدخانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (برهان ). رصدخانه . (از لغت محلی شوشتر). اوجگاه . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). و رجو...
-
احصان
لغتنامه دهخدا
احصان . [ اِ ] (ع مص )استوار گردانیدن . (منتهی الارب ). محکم ، مستحکم ، تحکیم کردن . حصار کردن . || نگاه داشتن . نگه داشتن . || پارسا گردانیدن تزوج کسی را. (منتهی الارب ). || پارسا گردیدن زن . || شوی کردن زن . شوهر کردن . || باردار شدن ِ زن . || مستو...
-
مزد
لغتنامه دهخدا
مزد. [ م ُ ] (اِ) اجرت کار کردن باشد اعم از کار دنیا و آخرت . (برهان ). چیزی که به جای زحمت کار کردن به کسی دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اجرت . (آنندراج ).اجرت کار. (از ناظم الاطباء). اجرتی که برای کار کسی داده شود. (فرهنگ نظام ). جِعال ، جُعل ...