کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانهداران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) دهی جزء دهستان علمدارگرگر بخش جلفا شهرستان مرند، چهل و سه هزارگزی شمال مرند. چهارده هزارگزی راه مالرو بخط آهن جلفا - تبریز. جلگه معتدل . سکنه 778 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، ابریشم ، شغل اهالی زراعت و راه آن ما...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده . خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول : پنجاه درجة و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ ، عرض : 32درجه و 58 دقیقه ...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) یکی از بخش های دوگانه حومه ٔ شهرستان فریدن . حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از شمال بشهرستان خوانسار و گلپایگان ، از جنوب به بخش مرکزی شهرکرد، از خاور به بخش نجف آباد، از باختر به بخش آخوره و بلوک الیگودرز. هوای بخش : نظر به اینکه این...
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام دیهی ظاهراً به خوارزم . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 73).
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام دیهی در هفده فرسنگی نیشابور، میان نشابوربه ترشیز. (نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 178).
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ ] (اِخ ) دان . نام یکی از پسران یعقوب : ز بلهان دو فرزند مردانه بودهنرمند نفتالی و دانه بود. شمسی (یوسف و زلیخا).رجوع به دان شود.
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 8هزارگزی باختر قدمگاه . جلگه است و معتدل و دارای 180 سکنه . آب آن از قنات است و محصول آنجا غلات و شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام خاندانی باستانی . گرشاسب در ضمن فتوحات خود پسری از این خاندان را کشته است . (مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی چ 1 ص 420).
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) در لغت آذری مقابل مایه بمعنی شتر نر و گاو جوان نر است و این کلمه از دَئنو و دنوتک پهلوی است . بترکی (متأثر از آذری ) گویند: اوغلان ! دانه نی چات ؛ یعنی پسر! شتر نر یا گاو جوان نر را بار کن . مقابل : اوغلان ! مایه نی چات ؛ ب...
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم و جو و جز آن : پر از میوه کن خانه را تا بدرپر از دانه کن خنبه را تا بسر. ابوشکور.میازار مو...
-
دانه
لغتنامه دهخدا
دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر یک از برآمدگی های خرد در بدن هنگام ابتلای ببرخی از بیماریها چون آبله و آبله مرغان و جز آن . برآمدگیهای ریزه و خردکه گاه ابتلای به آبله مرغان و سرخک و جز آن در بدن پدید آید. بَژ. آبله ریزه که بر اندام برآید: داحوس ، داحس ؛...
-
دانه دانه
لغتنامه دهخدا
دانه دانه . [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) قید تکرار : اندک اندک بهم شود بسیاردانه دانه است غله در انبار. سعدی . || یک یک . یکی یکی . مجزی به افراد جدا از یکدیگر: محبب ؛ حبه حبه : در پله ٔ ترازوی اعمال عمرماطاعات دانه دانه و عصیان تنگ تنگ . سوزنی ....
-
کیسه داران
لغتنامه دهخدا
کیسه داران . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) راسته ای است از پستانداران پست جزو دسته ٔ بی جفتان که جنس ماده ٔ آن در حالت بارداری فاقد جفت است و بنابراین جنین در رحم نمی تواند تغذیه کند لذا به محض آنکه مدت کمی (در حدود یک هفته ) از لقاح ...
-
دنباله داران
لغتنامه دهخدا
دنباله داران . [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) جمع فارسی دنباله دار. ذوات الاذناب . ذوذنب . اجرامی آسمانی دارای ماهیت سحابی که بر مسیرهایی در حول خورشید حرکت می کنند و گاهی به مدتی از چند روز تا چندین ماه برای ساکنین زمین مرئی هستند. ست...
-
روزن داران
لغتنامه دهخدا
روزن داران . [ رَ / رُو زَ ] (اِ مرکب ) ج ِ روزن دار. رده ای از جانوران یک سلولی که بواسطه ٔ جلد سختی که بدنشان را احاطه کرده مشخصند، این جلد سخت دارای روزنهایی است که سیتوپلاسم حیوان از آنها خارج میشود و پاهای کاذب را تشکیل میدهد. (از فرهنگ فارسی مع...