دانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر یک از برآمدگی های خرد در بدن هنگام ابتلای ببرخی از بیماریها چون آبله و آبله مرغان و جز آن . برآمدگیهای ریزه و خردکه گاه ابتلای به آبله مرغان و سرخک و جز آن در بدن پدید آید. بَژ. آبله ریزه که بر اندام برآید: داحوس ، داحس ؛ ریشی یا دانه ای است که میان ناخن و گوشت پیدا شود و از آن ناخن بیفتد. (منتهی الارب ). || هر یک از برآمدگیهای خرد در بدن که نه از ابتلای به بیماری باشد بلکه از عوارضی داخلی برآید و همچون خال نماید اما برنگ پوست یا اندکی سیرتر از رنگ پوست .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.