کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مثاقفة
لغتنامه دهخدا
مثاقفة. [ م ُ ق َ ف َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی در دانایی و استادی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). با کسی در استادی و دانایی مبارزه کردن و بر او چیره گشتن . (از اقرب الموارد).
-
تدبیرگری
لغتنامه دهخدا
تدبیرگری . [ ت َ گ َ ] (حامص مرکب ) تدبیر کردن . عمل تدبیرگر : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری .فرخی .
-
روشن بینی
لغتنامه دهخدا
روشن بینی . [ رَ / رُو ش َ ] (حامص مرکب ) بینایی . دانایی . || روشنفکری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
معلومی
لغتنامه دهخدا
معلومی . [ م َ ] (حامص ) به معنی آگاهی و دریافت باشد. (برهان ). مأخوذ از تازی ، اطلاع و دانایی و معرفت و دانش و هنر. (ناظم الاطباء).
-
خردمنشی
لغتنامه دهخدا
خردمنشی . [ خ ِ رَ م َ ن ِ ] (حامص مرکب ) بصیرت .هوشیاری . هوشمندی . زیرکی . دانایی . (ناظم الاطباء).
-
ملبوب
لغتنامه دهخدا
ملبوب . [ م َ ] (ع ص ) به دانایی ستوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد به دانایی و عقل ستوده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بعیر ملبوب ؛ شتر پالان بسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر پیش بند پالان بربسته . (ناظم الاطباء).
-
عربی دانی
لغتنامه دهخدا
عربی دانی . [ ع َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عربی دان . دانایی به لغت و ادب و علم عرب . || دانش لغت و علوم و فنون عرب .
-
قرابةالمؤمن
لغتنامه دهخدا
قرابةالمؤمن .[ ق ُ ب َ تُل ْ م ُءْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) دانایی و دریافت مؤمن . (ناظم الاطباء). رجوع به قراب المؤمن شود.
-
گزی به گوزی
لغتنامه دهخدا
گزی به گوزی . [ گ َ ب ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از نهایت بیقدری و بی اعتباری . (آنندراج ) : دانایی عاریت دو روزی است ریش عملی گزی به گوزی است .محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
نکورایی
لغتنامه دهخدا
نکورایی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نکورای بودن . صفت نکورای . رجوع به نکورای شود : پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک از نکورایی و دانایی و تدبیرگری . فرخی .گوید اینجا خاص مهمانْت آمدم اجری خاص از نکورایی فرست .خاقانی .
-
هوش و هنگ
لغتنامه دهخدا
هوش و هنگ . [ ش ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زیرکی و آگاهی و فراست و دانایی و هشیاری : ما را به هوش و هنگ ز دوزخ نجات نیست وز بیم آن نهنگ نه هوشستمان نه هنگ .سوزنی .
-
رذائل
لغتنامه دهخدا
رذائل . [ رَ ءِ ] (ع اِ) رذایل . ج ِ رَذیلة. (ناظم الاطباء). ج ِ رذیلة، به معنی ناکسی وفرومایگی . (آنندراج ). رجوع به رذایل و رذیلة شود.- ام الرذائل ؛ کنایه از جهل و نادانی است ،مقابل ام الفضائل ، که کنایه از علم و دانایی است . (آنندراج ).
-
فطانت
لغتنامه دهخدا
فطانت . [ ف َ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی و دانایی . (غیاث ). زیرکی و هوشیاری . || (مص ) درک کردن . دریافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فهمیدن و ادراک کردن . || ماهر شدن در کاری . (از اقرب الموارد).
-
بزرجمهری
لغتنامه دهخدا
بزرجمهری . [ ب ُ زُ م ِ ] (حامص ) عمل و کار بزرجمهر. دانایی . حکیمی . حکمت دانی :خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کندتأیید میر باد که حرز امان ماست .خاقانی .
-
بخردی
لغتنامه دهخدا
بخردی . [ ب ِ رَ ] (حامص مرکب ) عقل . خرد. لب . هوش . دراکه . دانایی . (فرهنگ نظام ). فراست . زیرکی . دانایی . کیاست . (ناظم الاطباء). خردمندی . فرزانگی . هوشیاری . (شرفنامه ٔ منیری ). دانایی . (غیاث اللغات ) : که اندیشه ای در دلم ایزدی فراز آمده ست ...