کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دافعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دافعة
لغتنامه دهخدا
دافعة. [ ف ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث دافع. دافعه . یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان .قوّه دافعه یکی از هشت خادم نفس نباتیست که فضول غذا را بیرون کند. قوه ای که ثفل غذای مهضومه را بیرون کند. قوتی در تن که فضول و مضرات از تن براند. قوه ای که از غذا آنچه کثی...
-
جستوجو در متن
-
دافعات
لغتنامه دهخدا
دافعات . [ ف ِ ] (ع ص ) ج ِ دافعة.
-
دوافع
لغتنامه دهخدا
دوافع. [ دَ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ دافعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی زمین نشیب و نرم که در آن آب رود. (آنندراج ). رجوع به دافعة شود. || ج ِ دافع. (غیاث ).
-
مدفاع
لغتنامه دهخدا
مدفاع . [ م ِ ] (ع ص ) ناقة مدفاع ؛ ناقه که فله بازگیرد در پستان پیش از زادن . (منتهی الارب ). دافع. دافعة. (متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
چاراسباب
لغتنامه دهخدا
چاراسباب . [ اَ ] (اِ مرکب ) علل اربعه یعنی علت مادی و علت فاعلی و علت صوری و علت غائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چهارقوه یعنی قوه ٔ جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه . (ناظم الاطباء). || چهارعنصر. (ناظم الاطباء).
-
چهاراسباب
لغتنامه دهخدا
چهاراسباب . [ چ َ / چ ِ اَ ] (اِ مرکب ) چهار علت : علت فاعلی ، علت غائی ، علت مادی ، علت صوری . || چهارقوه : قوه ٔ هاضمه ، قوه ٔ دافعه ، قوه ٔ ماسکه ، قوه ٔ جاذبه . رجوع به چاراسباب شود.
-
چهارده قوت
لغتنامه دهخدا
چهارده قوت . [ چ َ / چ ِ دَه ْ ق ُوْ وَ ] (اِ مرکب ) چهارده نیرو که عبارت است از حواس ظاهری از قبیل : جاذبه ، ماسکه ، هاضمه ، دافعه ، غاذیه ، مولده ، مصوره ، نامیه ، غضبی ، شهوانی و غیره . (حکمت اشراق صص 288-287).
-
نباتی
لغتنامه دهخدا
نباتی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به نبات بمعنی گیاه . (ناظم الاطباء). هر چیز که نسبت به نبات داشته باشد. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). || از جنس نبات . گیاهی . مقابل جمادی و حیوانی .- نفس نباتی ؛ قوه ای است که جسم را در طول و عرض و عمق بکشد و بزرگ گرداند...
-
قوا
لغتنامه دهخدا
قوا. [ ق ُ ] (ع اِ) قوتها. توانائیها. زورها. (ناظم الاطباء). قُوی ̍ : این سطرهای چین که ز پیری بروی ماست هریک جداجدا خط معزولی قواست . صائب .- قوای حیوانی ؛ آنکه از دل منبعث شود و مختص به حیوان باشدچون حرکت قلب و نبض و قوتی که حافظ حیات است و قوت که...
-
خادمه
لغتنامه دهخدا
خادمه . [ دِ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث خادم . خدمت کننده . || پرستار. خدمتکار زن . کلفت . کنیزک . کنیز : خادمه ٔ سرای را گو در حجره بند کن تا بسر حضور ما ره نبرد موسوسی . سعدی .- اعضاء خادمه ؛ آن اندامها که خدمت اندامهای دیگر کنند.- خادمه ٔ کلیسا . در ...
-
کناس
لغتنامه دهخدا
کناس . [ ک َن ْ نا ] (ع ص ، اِ) آنکه خاشاک خانه روبد و آن را به فارسی هندوستان خاکروب گویند. (آنندراج ) (غیاث ). خاکروب . (مهذب الاسماء) (دهار). آنکه چاه مبرز پاک کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حلال خور. کسی که خاشاک و خاکروبه از خانه می برد. هاری...
-
تولد کردن
لغتنامه دهخدا
تولد کردن . [ ت َ وَل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زائیده شدن . (ناظم الاطباء).متولد شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : فرزند خلاف فتنه لابدبالغ ز رحم کند تولد. واله ٔ هروی (از آنندراج ).|| پدید آوردن . پدید آمدن : در گشادن وی (محمد) خلل های بزرگ تولد کن...
-
مدفع
لغتنامه دهخدا
مدفع. [ م َ ف َ ] (ع اِ) آب رو رودبار. (منتهی الارب ). جای رفتن آب . (مهذب الاسماء). مجرای آب بین دافعتین . (از متن اللغة). رجوع به دافعة شود. || جای گرد آمدن آب . (منتهی الارب ): مدفع الوادی ؛ قسمت پست تر وادی . (از متن اللغة). ج ، مدافع. رجوع به مد...
-
مصورة
لغتنامه دهخدا
مصورة. [ م ُ ص َوْ وِ رَ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) مصور. نام یکی از قوتهای تن است نزد طبیبان ، مانند جاذبه و ماسکه و دافعه و مولده و نامیه . مصوره یکی از هشت خادم نفس نباتی است . قوه ای که غذا را همرنگ جسم می گرداند. (یادداشت مؤلف ). یکی از چهار ...