کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارایی های سرمایه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رأس المال
لغتنامه دهخدا
رأس المال . [ رَءْ سُل ْ ] (ع اِ مرکب ) اصل مال . (منتهی الارب ). سرمایه . (فرهنگ نظام ). سرمایه ٔ تجارت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ): اقترضنی عشرة برؤوسها؛ یعنی وام بی سود داد که تنها رأس المال پس داده شود. (از اقرب المو...
-
بی سرمایه
لغتنامه دهخدا
بی سرمایه . [ س َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )(از: بی + سرمایه ) که سرمایه ندارد. بی مایه : ای پیران عمر بر باد برفته اشک از دیدگان بباریدبرای بیکسان بی سرمایه بگریید. (قصص الانبیاء ص 241).ز دولتمندی درویش باشدکه بی سرمایه سوداندیش باشد. نظامی .رجوع به سرما...
-
ملاک
لغتنامه دهخدا
ملاک . [ م ِ / م َ ] (ع اِ) ملاک الامر؛ سرمایه ٔ امر که بدان قائم باشد و یقال : القلب ملاک الجسد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمایه ٔکار که بدان قائم باشد. (ناظم الاطباء). || کتخدایی یا عقد. یقال : شهدنا ملاکه ؛ ای تزوجه و عقده . (منتهی الارب ...
-
سرمایه
لغتنامه دهخدا
سرمایه . [ س َ رِ / س َرْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) معروف است ولی در مایه و سرمایه فرق است و مایه رأس المال و آن سود که حاصل آید اگر خرج نکنند بر مایه سرمایه شود و آن را سوزیان نیز گویند . (آنندراج ) (انجمن آرا) : عمری که مر تراست سرمایه ویداست و کارها...
-
بهادار
لغتنامه دهخدا
بهادار. [ ب َ ] (نف مرکب ) دارای قیمت . قیمتی . (فرهنگ فارسی معین ).- اوراق بهادار ؛ اوراقی که نماینده ٔ سرمایه های مولد بهره و درآمد است و این اوراق بمنظور بکار انداختن سرمایه و جلب منفعت ، خرید و فروش میشود، مانند سهام شرکتها و اسناد قرضه ٔ دولتی و...
-
کرسی نشاندن
لغتنامه دهخدا
کرسی نشاندن . [ ک ُ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نصب کردن کرسی .- به کرسی نشاندن ِ گفته ؛ قبولاندن آن . مدلل ساختن آن : نوای راستی سرمایه ٔ صاحب کلامی کن به کرسی گفته های خویش را بنشان و شاهی کن . تأثیر (از مجموعه ٔ مترادفات ص 287).رجوع به ترکیب های ذیل کرس...
-
تنک مایه
لغتنامه دهخدا
تنک مایه . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) که سرمایه ٔ مالی یا علمی او کم است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نه درخورد سرمایه کردی کرم تنک مایه بودی از آن لاجرم . (بوستان ).وگر تنگدستی تنک مایه ای سعادت بلندش کند پایه ای . (بوستان ).رجوع به ...
-
بضاعات
لغتنامه دهخدا
بضاعات . [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بضاعة یا بضاعت .- بضاعات مزجات ؛ سرمایه های اندک : بکردار بدشان مقید نکردبضاعات مزجاتشان رد نکرد. سعدی (بوستان ).و رجوع به بضاعت و بضاعت مزجات شود.
-
بیستی
لغتنامه دهخدا
بیستی . (اِخ ) قریه ای از قریه های ری . (معجم البلدان ).
-
عسقلان
لغتنامه دهخدا
عسقلان . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) دهی است به بلخ ، یا محله ای است . (منتهی الارب ). قریه ای است از قرای بلخ ، یا محله ای است از محله های آنجا. (از معجم البلدان ). نام محله ای است از محله های بلخ ، و آنکه آن را از قرای آنجا دانسته است خطا است . (از اللباب ف...
-
پنین
لغتنامه دهخدا
پنین . [ پ ِ ] (اِخ ) (آلپ های ...) سلسله ای از جبال آلپ های مرکزی که از مُن بلان تا سَمْپْلُن کشیده است .
-
های های
لغتنامه دهخدا
های های . (اِ صوت ) به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد. (برهان ). کلمه ٔ تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب . (ناظم الاطباء). || به معنی هایاهای که شور و گریه ٔ مصیبت زدگان است . (برهان ). شور و غوغای ماتم زدگان . (ناظم الاطباء). هایاهای...
-
بهم بستن
لغتنامه دهخدا
بهم بستن . [ ب ِ هََ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بهم بستن دو چیز یا زیاده از آن . (آنندراج ). || دارا شدن . بهم زدن مالی . سرمایه بهم بستن : پول و پله ای بهم بست . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
رانیپور
لغتنامه دهخدا
رانیپور. (اِخ ) نام قصبه ای است در سرزمین هندوستان واقع در منطقه خیرپور در 40هزارگزی جنوب باختری شهر خیرپور، که دارای کارخانه های نساجی پارچه های پنبه ای میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
کیسه ای
لغتنامه دهخدا
کیسه ای . [ س َ / س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کیسه : ماست کیسه ای . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ماست کیسه ای ؛ ماستی که در کیسه های پارچه ای ریزند و آویزان کنند تا آب آن فروچکد و سفت و غلیظ گردد.