کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیروان
لغتنامه دهخدا
خیروان . [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است و گویند ظهور مهدی آخرالزمان از آنجا خواهد شد. (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است ، گفته اند نام قدیم شروان مولد خاقانی است با استشهاد به ابیات او اما این معنی بر اساسی نیست ، بلکه چون کلم...
-
جستوجو در متن
-
خیزوان
لغتنامه دهخدا
خیزوان . (اِخ ) ولایت شیروان . (از ناظم الاطباء). رجوع به خیروان شود.
-
شرفوان
لغتنامه دهخدا
شرفوان . [ ش َ رَف ْ ] (ص مرکب ) آنکه شرف دارد. آنچه شرف دارد. آنجا که شرف دارد. در ابیات زیر خاقانی کنایه از شهر شروان است : گر شرفوان بمثل شروان نیست خیروان است شرفوان چه کنم . خاقانی .گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس صورت بغداد و مصر از خیروا...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (ص مرکب ) شیربان . (یادداشت مؤلف ). نگهبان و محافظ شیر : گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته .خاقانی .
-
عرشیان
لغتنامه دهخدا
عرشیان . [ ع َ ] (اِ مرکب ) جمع فارسی عرشی ، منسوب به عرش . کنایه از ملائکه ٔ مقربین و حاملان عرش باشد. (آنندراج ) (برهان ). روحانیان . ملائک : عرشیان بانگ و ﷲ علی الناس زنندپاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند. خاقانی .عرشیان سایه ٔ حقش داننداختران نور م...
-
عراق
لغتنامه دهخدا
عراق . [ ع ِ ] (اِخ ) عراق عجم : اهل ع-راق در عرقند از حدیث توشروان به نام تست شرف وان و خیروان . خاقانی .قدرش عراقیان چه شناسند کز سخن چون آفتاب امیر خراسان شناسمش . خاقانی .چو طالع مدد کرد و بخت اتفاق گرفتم به بازوی دولت عراق . (بوستان ).رجوع به عر...
-
زاد و بود
لغتنامه دهخدا
زاد و بود. [ دُ ] (ترکیب عطفی ، مص مرکب ) کنایه از هست و نیست و تمام سرمایه و اسباب و سامان باشد. (برهان قاطع). کنایه از هست و بود و تمام سرمایه . (آنندراج ). || مولد و مسکن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : بشهر کسان گرچه بسیار بوددل از خانه نشکیبد...
-
سلاطین
لغتنامه دهخدا
سلاطین . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سلطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی ).یکچند پیشگاه همی دیدی در مجلس ملوک و سلاطینم . ناصرخسرو.و دیگر سلاطین دولت میمون را که خداوند عالم پادشاه عصر... (کلیله و دمن...
-
محنت سرا
لغتنامه دهخدا
محنت سرا. [ م ِ ن َ س َ ] (اِ مرکب ) محنت کده . محنت آباد. خانه ٔ غم و اندوه . غمکده . ماتمکده . عزاخانه : هر که آمد هر که آید بگذرداین جهان محنت سرائی بیش نیست دیگران رفتند و ما هم می رویم کیست کو را منزلی در پیش نیست . شیخ احمد جام (ژنده پیل ).درست...
-
شروان
لغتنامه دهخدا
شروان . [ ش ِرْ ] (اِخ ) شیروان . (ناظم الاطباء). ولایتی در جنوب شرقی قفقاز، در حوزه ٔ علیای نهر ارس و رود «کورا» و آن در قدیم از نواحی باب الابواب (در بند) محسوب می شد. شروانشاهیان بدانجا منسوبند. تلفظ این کلمه با توجه به بیت ذیل از خاقانی که گوید :...
-
گزاییدن
لغتنامه دهخدا
گزاییدن . [ گ َ دَ ] (مص ) گزیدن : ستمکاری و اندر جان خود تخم ستم کاری ولیکن جانت را فردا گزاید بار تخم سم . ناصرخسرو.گرچه کژدم به نیش بگزایددارویی را هم او بکار آید. سنایی .گرچه ما را چو مار مهره دهندروزی آخر چو مار بگزایند. مسعودسعد.گرت زندگانی نوش...
-
بدر
لغتنامه دهخدا
بدر. [ ب ِ دَ ] (اِ مرکب ) بیرون . (شرفنامه ٔ منیری ). بیرون در. (ناظم الاطباء). بدور : هم شرفوان ببینمش لکن حرف علت از آن میان بدر است . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 68).جنس این علم ز دیباچه ٔ ادیان بدر است من طراز همه ادیان بخراسان یابم . خاقانی .- بدرا...
-
شر
لغتنامه دهخدا
شر. [ ش َرر ] (ع اِ) نقیض خیر. اسمی است جامع رذایل و خطاها. ج ، شرور. بدی و فساد و ظلم . (از اقرب الموارد). بدی . مقابل خیر. (از منتهی الارب ). || بدی . زیان . ضرر. گزند. مضرت . فساد. تباهی : و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون . (قرآن 35/21)....
-
عرق
لغتنامه دهخدا
عرق . [ ع َ رَ ] (ع اِ) خوی حیوان . و گاهی در غیر حیوان هم به استعاره آید. (منتهی الارب ).خوی اندام . (غیاث اللغات ). خوی . (دهار).خوی انسان ودیگر حیوانات و تری که از تن آنان تراوش کند. و گاه در غیر حیوان هم گویند. (ناظم الاطباء).آب پوست است که از ری...