کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودداری کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فروگذار کردن
لغتنامه دهخدا
فروگذار کردن . [ ف ُ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن . تساهل .خودداری از انجام کاری . مقابل برگزار کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فروگذار و فروگذاردن شود.
-
انجالانیدن
لغتنامه دهخدا
انجالانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) پر کردن و انباشتن . || سیر کردن . || خودداری کردن در تندی و از سورت انداختن و ضبط کردن از گستاخی . || خسته و مانده شدن . || پند دادن . || تاب دادن و پیچیدن . (ناظم الاطباء).
-
بایکت کردن
لغتنامه دهخدا
بایکت کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحریم کردن ارتباط با کسی چنانکه از گفتگو کردن با او خودداری داشتن ، یا از تاجر جنس نخریدن یا با خانواده ای آمد و رفت نداشتن . || تحریم امتعه .
-
دست نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
دست نگه داشتن . [ دَ ن ِ گ َه ْ ت َ] (مص مرکب ) بازایستادن از انجام دادن کاری . خودداری کردن از اقدامی . کنایه از صبر و شکیبائی و عدم عجله در کارهاست . در کاری توقف کردن . دست نگاه داشتن .
-
کفکفة
لغتنامه دهخدا
کفکفة. [ ک َ ک َ ف َ ] (ع مص ) برگردانیدن و بازایستانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دفع کردن و برگردانیدن و منع کردن . (از اقرب الموارد). بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || خودداری کردن از ریزش اشک . (از دزی ج 2 ص 477).
-
دست نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
دست نگاه داشتن . [ دَ ن ِت َ ] (مص مرکب ) خودداری کردن از اقدام به کاری . بازایستادن از انجام دادن عملی . توقف در کاری . دست نگه داشتن . درنگ کردن . صبر کردن . توقف کردن : بفرمود تاهرکه بود از سپاه ز باغ کسان دست دارد نگاه .نظامی .
-
نکول کردن
لغتنامه دهخدا
نکول کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتناع کردن . اعراض نمودن . (ناظم الاطباء). خودداری کردن . سر باززدن . قبول نکردن : و لشکر مغول از طلب او نکول کردند. (جهانگشای جوینی ).- نکول کردن برات یا حواله ؛ از پرداخت وجه آن سر باززدن . قبول نکردن آن . قب...
-
تفتیة
لغتنامه دهخدا
تفتیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بازداشتن دختر را از بازی باکودکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خودرا مستور داشتن و در حجاب آوردن و خودداری کردن از بازی با صبیان . (از اقرب الموارد). || در پرده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
تقیه کردن
لغتنامه دهخدا
تقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد : این مذهب را پوشیده و پنهان میداشتند و تقیه میکردند. (تاریخ قم ص 241). و رجوع به تقیه ش...
-
نکول
لغتنامه دهخدا
نکول . [ ن ُ ] (ع مص ) بازایستادن از سوگند. (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نکوص . (متن اللغة). امتناع کردن از سوگند. (ناظم الاطباء). || خودداری کردن از پاسخ دادن . (فرهنگ فارسی معین ). || بازایستاد...
-
نادادن
لغتنامه دهخدا
نادادن . [ دَ ] (مص منفی ) ندادن . از دادن خودداری کردن : هرآنکس که بیداد بد دور کردبه نادادن چیز و گفتار سرد. فردوسی .از یکی از عرب قم طلب خراج مینمودند و او اصرار مینمود بر نادادن آن . (تاریخ قم ).
-
تطهر
لغتنامه دهخدا
تطهر. [ ت َ طَهَْ هَُ ] (ع مص ) سر و تن شستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پاک شدن و غسل آوردن زن از خون و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاک شدن و سر و تن شستن . (آنندراج ). پاک شدن ازریم و آلودگی و غسل ...
-
مضایقه
لغتنامه دهخدا
مضایقه . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مضایقة. مضایقت . خودداری و سخت گیری در دادن چیزی یا کردن کاری . تنگ گرفتن و سخت گیری کردن . دریغ کردن . خویشتن داری . دریغ داشتن . (یادداشت مؤلف ) : با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صدجان فدای یا...
-
رجوع نمودن
لغتنامه دهخدا
رجوع نمودن . [ رُ ن ُ / ن ِ/ ن َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشت کردن . برگشت نمودن . خودداری کردن . برگشت نشان دادن . رجوع کردن : این چه گفتند و فرمودند از آن رجوع ننمایند و بر آن بروند تا رعایا و لشکرها از دو طرف آسوده گردند و خونهای ناحق ریخته نیاید. (تاری...
-
عفو
لغتنامه دهخدا
عفو. [ ع َف ْوْ ] (ع مص ) آمرزیدن و درگذشتن از گناه و عقوبت ناکردن مستحق عذاب را. (از منتهی الارب ). گذشت کردن بر کسی و ترک کردن مجازاتی را که شایسته ٔ آن است و خودداری از مؤاخذه او. (از اقرب الموارد). گناه از کسی در گذاشتن . (ترجمان القرآن جرجانی )...