کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواننده
لغتنامه دهخدا
خواننده . [ خوا / خا ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) قاری . آنکه خواند. آنکه تواند خواندن کتابت را. (یادداشت بخط مؤلف ). مقری . ج ، خوانندگان : بهر سو همی رفت خواننده ای که بهرام را پروراننده ای . فردوسی .کنون رنج در کار خسرو بریم بخواننده آگاهی نو بریم . فر...
-
واژههای مشابه
-
خواننده کردن
لغتنامه دهخدا
خواننده کردن . [ خوا / خا ن َن ْ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقراء. (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
قراء
لغتنامه دهخدا
قراء. [ ق َرْ را ] (ع ص ) خوش خواننده . (منتهی الارب ). خوش خوان . (آنندراج ). || خوش خواننده قرآن را. (منتهی الارب ). خوش خواننده ٔ قرآن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
آدب
لغتنامه دهخدا
آدب . [ دِ ] (ع ص ) بمیهمانی خواننده . میزبان .
-
ادعی
لغتنامه دهخدا
ادعی . [ اَ عا ] (ع ن تف ) خواننده تر.
-
سرخوان
لغتنامه دهخدا
سرخوان . [ س َ خوا / خا] (نف مرکب ) خواننده ای که ابتدا به خواندن کند. (رشیدی ) (آنندراج ). سرذاکر یعنی شخصی که پیش خوانی کند ودیگران ذکر گویند. (برهان ). خواننده . (جهانگیری ).
-
آوازه خوان
لغتنامه دهخدا
آوازه خوان . [زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه شغلش خواندن آواز است . مُغنی . خواننده . قوال . خنیاگر. || مغنیه . مطربه . عالمه . قینه (چون خواننده زن باشد).
-
متنادی
لغتنامه دهخدا
متنادی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همدیگر را خواننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همدیگر را خواننده و طلبنده . (ناظم الاطباء). || فراهم آمده و با هم در انجمن نشسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنادی شو...
-
واف
لغتنامه دهخدا
واف . (اِ)بلبل را گویند و به عربی عندلیب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). || خواننده . (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
حداء
لغتنامه دهخدا
حداء. [ ح َدْ دا ] (ع ص ) مرد زجرکننده . راننده ٔ شتر بسرود. (منتهی الارب )، حدی خواننده . ساربان .
-
شداة
لغتنامه دهخدا
شداة. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاد. راننده یا حدی خواننده برای شتر. (از اقرب الموارد).
-
مرجز
لغتنامه دهخدا
مرجز. [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) ارجوزه خواننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ترجیز. رجوع به ترجیز شود.
-
متخافت
لغتنامه دهخدا
متخافت . [ م ُت َ ف ِ ] (ع ص ) پنهانی گوینده . (آنندراج ). خواننده ٔ به آواز پست . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخافت شود.