کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضاب دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضاب دان
لغتنامه دهخدا
خضاب دان . [ خ ِ ] (اِ مرکب ) جای حنا وجای وسمه و گلگونه . مِخضَب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
هفته
لغتنامه دهخدا
هفته . [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ) واحدی از زمان که برابر با هفت شبانروز و یا 168 ساعت است . در ایران روز شنبه را آغاز و جمعه را پایان هفته میدانند : به یک هفته آن لشکر جنگجوی به روی اندر آورده بودند روی . فردوسی .به درگه یکی بزمگه ساختندیکی هفته با رود و...
-
یکسره
لغتنامه دهخدا
یکسره . [ ی َ / ی ِ س َ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مجرد. تنها. منفرد و بدون همسر. (ناظم الاطباء). || تنها برای یک سر. برای رفتن تنها بی بازگشت . مقابل دوسره . (یادداشت مؤلف ). || کاملاً. بالمره . (یادداشت مؤلف ) : یا دوستی صادق یا دشمنی ظاهریا یک...
-
فریب
لغتنامه دهخدا
فریب . [ ف ِ / ف َ ] (اِ) در زبان پهلوی فرپ و همریشه است با فریفتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). عشوه و مکر و غافل شدن یا غافل کردن به خدعه . (برهان ) : توانی بر او کار بستن فریب که نادان همه راست بیند وریب . بوشکور.چنان دان که یکسر فریب است و بس بلن...
-
حباری
لغتنامه دهخدا
حباری . [ ح ُ را ] (ع اِ) (معرب هوبره و آهوبره ) علوقس . هوبره . آهوبره . طایری است بزرگ دانه خوار و مأکول اللحم . و با پیخال خوددر مقابل باز و دیگر جوارح طیور دفاع کند، چه پیخال او سخت دوسنده باشد و چون به پرباز و جز آن افتد پرها بهم ملصق شود بنحوی...
-
کسائی
لغتنامه دهخدا
کسائی . [ ک ِ ] (اِخ ) شاعر مروزی ، کنیه ٔ اوبنا بر نقل نظامی عروضی ابوالحسن و بنابر نقل آذر وهدایت ابواسحاق و لقبش مجدالدین است . مولدش مرو بوده است و خود وی باین امر اشارت دارد. در اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی میزیسته است و عوفی وی را در شمار...
-
شنگرف
لغتنامه دهخدا
شنگرف . [ ش َ گ َ] (اِ) شنجرف . سنجرف . زنجفر. زنجرف . سرخ و آن سرخی که بدان نویسند. (زمخشری ). زنجفر. (فرهنگ اسدی ). شقر. (بحر الجواهر) (دهار). شقرة. (منتهی الارب ). گیاهی است خاردار و بر زمین چسبیده ، بیخی سطبر و سرخ دارد.(رشیدی ) . معرب آن شنجرف ....
-
ناخن
لغتنامه دهخدا
ناخن . [ خ ُ ] (اِ) ناخون . هندی باستان ، نخا (ناخن انسان ، ناخن حیوانات ). پهلوی ، ناخون . افغانی ، نوک . بلوچی ، ناخون . ناکون ، ناهون . کردی ، ناخنب [ کردی اصیل ، نینوک ]. پشتو،ناخون . ماده ٔ شاخی که درانتهای انگشتان انسان و [برخی ] جانوران میروید...
-
محکم
لغتنامه دهخدا
محکم . [م ُ ک َ ] (ع ص ) استوار. استوارشده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بناء محکم ، بنائی استوار و مانع از تعرض غیر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رصین . حصین . مستحکم . متین . قرص . قایم . ثابت . پابرجا. رزین : چون برون کرد زو به زور و به هنگ در ز...
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن یحیی بن ابی منصور نیشابوری . ملقب به محیی الدین . فقیه شافعی . مولد او به سال 476 هَ . ق . بناحیه ٔ طریثیث نیشابور بود. ابن خلکان در وصف او گوید: استاد متأخرین و یگانه ٔ آنان در علم و زهد بود. فقه از حجةالأسلام ابی ...
-
نگار
لغتنامه دهخدا
نگار. [ ن ِ ] (اِ) اسم است از نگاشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حاصل مصدر نگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نقش . (غیاث اللغات )(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش که بر کاغذ یا بر جائی کشند. (از رشیدی ). چیزی که با رنگ به دیوار و کاغذ کشند. (ف...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...