کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خزوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خزوک
لغتنامه دهخدا
خزوک . [ خ َ ] (اِ) سرگین گردانک را گویند و به عربی جعل خوانند. (برهان قاطع). خبزدوک . (از حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع).
-
جستوجو در متن
-
جقالة
لغتنامه دهخدا
جقالة. [ ج ِ ل َ ] (اِ) مأخوذ از سیگال . صرصر. زیز. زنجره . جیرجیرک . جدجد. جیز. صرصور. صراراللیل . خزوک . ابودقیق . (یادداشت مؤلف ).
-
جیغاله
لغتنامه دهخدا
جیغاله . [ ل َ / ل ِ] (اِ) زیز. زنجیره . ططیگس . مطیلس . جیرجیرک . ابودقیق . جیز. جدجد. صرصور. صراراللیل . خزوک . رجوع به ططیگس در همین لغت نامه شود.
-
گوگار
لغتنامه دهخدا
گوگار. (اِ) نام جانوری است که سرگین را گلوله کند و بگرداند و غلطان غلطان به سوراخ خود برد و آن را عربان خنفساء می گویند .(برهان ). نام جانوری است که سرگین را گلوله کرده بگرداند. و آن را خبزدوک نیز گویند. (جهانگیری ). به معنی جعل است که آن را خنفساء ن...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ع َ ] (ع اِ) گوگال . کشتک . گشتک . سرگین غلطان که جانوری است سیاه و پردار از نوع مغطی الجناح و دارای دو زوج بال . زوج فوقانی که در پرش حیوان مدخلیتی چندان ندارد جهت محافظت زوج تحتانی خلق شده که مخصوص به پرش است . ج ، جِعلان . (ناظم الاطبا...