کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرپشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرپشته
لغتنامه دهخدا
خرپشته . [ خ َ پ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در دامنه ٔ کوه با آب و هوای معتدل . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
خرپشته
لغتنامه دهخدا
خرپشته . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) پشته ٔ بزرگ دراز ناهموار که میان آن بلند و دو طرف آن نشیب باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). پشته ٔ کلان . (غیاث اللغات ). هر منشور مثلث القاعده ای که روی یکی از وجوه خود ...
-
واژههای مشابه
-
طاق خرپشته
لغتنامه دهخدا
طاق خرپشته . [ ق ِ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عماری . (از فرهنگ سکندرنامه ) (آنندراج ). || نوعی طاق . رجوع به خرپشته شود.
-
خرپشته ساختن
لغتنامه دهخدا
خرپشته ساختن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . خرپشته کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرپشته کردن
لغتنامه دهخدا
خرپشته کردن . [ خ َ پ ُ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسنیم کردن . خلاف تسطیح کردن . رجوع به خرپشته ساختن شود.
-
جستوجو در متن
-
مسنم
لغتنامه دهخدا
مسنم . [ م ُ س َن ْ ن َ ] (ع ص ) شتر گذاشته شده که سوار نشوند آن را. || هر چیز خرپشته کرده ، مانند قبر و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرپشته ای . (یادداشت مرحوم دهخدا): قبر مسنم ؛ گور بلند با خرپشته . (دهار). گوری بلند. (مهذب الاسماء). ب...
-
شیروانی
لغتنامه دهخدا
شیروانی . (اِ) خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند. (ناظم الاطباء). سقفی پوشیده از تنکه ٔ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته . (یادداشت مؤلف ). || نوعی خیمه ٔ چهارگوشه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بکهوجتان
لغتنامه دهخدا
بکهوجتان . [ ب َ ] (اِ) خرپشته باشد و آن هر چیز درازی است که میانش برآمده و بلند و دو طرفش مالیده و پست شود. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). خرپشته .(رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (سروری ). || بالش کوچکی که در زیر بار قرار بدهند. (ناظم ا...
-
قبر کوهانی
لغتنامه دهخدا
قبر کوهانی . [ ق َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوری که مانند خرپشته سازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
پشت ماهی
لغتنامه دهخدا
پشت ماهی . [ پ ُ ] (ص مرکب ) تسطیحی بطول که میان آن برجسته تر از دو طرف باشد. تسطیحی بصورت ِ پشت ماهی . خرپشته (خلاف مسطح ). || (اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. (برهان قاطع) : سوادی که در وی سیاهی نبودوگر بود جز پشت ماهی نبود. نظامی (ا...
-
بیرون جوشیدن
لغتنامه دهخدا
بیرون جوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آمدن . پدیدار شدن . سر زدن . سر برآوردن : آن روز که او جوشن خرپشته بپوشداز جوشن او موی تنش بیرون جوشد.منوچهری .
-
فرکندن
لغتنامه دهخدا
فرکندن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص ) پوسیدن . متلاشی شدن . (یادداشت به خط مؤلف ) : از پشت یکی جوشن خرپشته فرونه کز داشتنش غیبه ٔ جوشنت بفرکند.عماره ٔ مروزی .
-
ماهی پشت
لغتنامه دهخدا
ماهی پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) هر چیز که میان وی بلند و اطرافش پست باشد. (ناظم الاطباء). آنچه به شکل ماهی باشد یعنی وسط آن برجسته و طرفینش پست باشد. || (اِ مرکب ) خرپشته . (ناظم الاطباء).