کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خريف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خریف
لغتنامه دهخدا
خریف . [ خ َ ] (ع اِ) فصل پائیز و آن سه ماه است میان تابستان و زمستان که در آن میوه ها چیده میشوند.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). وقت برگ ریختن درخت . (مهذب الاسماء). پائیز. پاذیز. خزان . برگ ریز. برگ ریزان . بادبز. تیر. مدت خریف سه ...
-
باد خریف
لغتنامه دهخدا
باد خریف . [ دِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد خزان . باد پائیز. باد برگ ریزان . رجوع به باد خزان شود.
-
جستوجو در متن
-
مخارفة
لغتنامه دهخدا
مخارفة. [ م ُ رَ ف َ ] (ع مص ) چیزی به خریف فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). معامله ٔ خریف کردن با کسی . (آنندراج ): خارفه ؛ معامله ٔ خریف کرد با وی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
ضیاء
لغتنامه دهخدا
ضیاء. (اِخ ) ابن خریف . محدث است .
-
پائیژ
لغتنامه دهخدا
پائیژ. (اِ) پائیز. خزان . خریف .
-
صراب
لغتنامه دهخدا
صراب . [ ص ِ ] (ع اِ) کشت که آن را بکارند بعد برداشتن خریف . (منتهی الارب ).
-
خراف
لغتنامه دهخدا
خراف . [ خ ِ / خ َ ] (ع مص ) چیدن میوه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خَرف . مخرف . || اقامت کردن قومی در فصل خریف . خرف . مخرف . || باریدن باران خریف و باران نخست در اول زمستان . (منتهی الارب ). خرف . مخرف .
-
اخراف
لغتنامه دهخدا
اخراف . [ اِ] (ع مص ) خرف و فرتوت گردانیدن . || بهنگام چیدن میوه رسیدن . || اجازت دادن چیدن میوه . || بره زادن گوسفند در خریف . در خریف زادن گوسفند و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). در پائیز زائیدن . || بچه زادن ناقه در همان وقت که آبستن شده بود. || در...
-
سفیدبری
لغتنامه دهخدا
سفیدبری . [ س َ / س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) فصل خریف را گویند که موسم پائیز و برگ ریزان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
رنگرزان
لغتنامه دهخدا
رنگرزان . [ رَ رَ ] (اِ مرکب ) موسم خزان . (آنندراج ). خزان . خریف . پاییز. (ناظم الاطباء).
-
رنگریزان
لغتنامه دهخدا
رنگریزان . [ رَ ] (اِمرکب ) رنگرزان . (از آنندراج ). پاییز. خریف . خزان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). رجوع به رنگرزان شود.
-
بادبیز
لغتنامه دهخدا
بادبیز. (اِ مرکب ) فصل خزان . پائیز. تیر. خریف . برگ ریزان . رجوع به بادبز شود.
-
باد برگ ریزان
لغتنامه دهخدا
باد برگ ریزان . [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به باد خریف ، باد خزان و باد پائیز شود.
-
باد پائیز
لغتنامه دهخدا
باد پائیز. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )رجوع به باد خزان ، باد خریف ، بادبز و بادبیز شود.