کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروج و دخول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاساژ
لغتنامه دهخدا
پاساژ. (فرانسوی ، اِ) بازار سرپوشیده که دو در دارد دخول و خروج را.
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [ دُ ] (ع مص ) درآمدن . مقابل خروج . درآمد. درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). ولوج . تولج . مدخل . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) : حکما گفته اند... بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب . (گلستان سعدی ).نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول در...
-
شرخیوه
لغتنامه دهخدا
شرخیوه . [ ش ِ خی وِ ] (اِ) شخول . شخیل . صفیر و خروج و دخول نفس از میان دولب به نحوی که آواز و صفیر برآید. (ناظم الاطباء).
-
دهان دار
لغتنامه دهخدا
دهان دار. [ دَ ] (نف مرکب ) که دهان داشته باشد. || به مجاز در اشیاء که دارای دهانه یا جای دخول و خروج باشد.
-
قعس
لغتنامه دهخدا
قعس . [ ق َ ع َ ] (ع مص )سینه بیرون آمدن . (منتهی الارب ). خروج صدر. (اقرب الموارد). || درآمدن پشت . (منتهی الارب ). دخول ظَهر. (اقرب الموارد). کلمه از اضداد است . (منتهی الارب ). || (اِمص ) فی القوس نتؤ باطنها فی وسطها و دخول ظاهرها. (اقرب الموارد)...
-
قرق کردن
لغتنامه دهخدا
قرق کردن . [ ق ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . قدغن کردن . بازداشتن از آمدن و دخول و خروج . (ناظم الاطباء).- قرق کردن جایی را ؛ قدغن کردن آنجا را. منع کردن مردم را از رفت وآمد در آنجا.رجوع به قُرُق شود.
-
وصیل
لغتنامه دهخدا
وصیل . [ وَ ] (ع ص ) آنکه با تو درآید ورود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه با دیگری درآید و با او بیرون رود. (اقرب الموارد). آنکه با کسی همراه باشد در خروج و دخول . (ناظم الاطباء). || دوست همدم و مصاحب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِ) برد یم...
-
شغا
لغتنامه دهخدا
شغا. [ ش َ ] (ع مص ) شَغاً. مختلف شدن دندانهای کسی در بلندی و کوتاهی و خروج و دخول . شَغْو. (منتهی الارب ). اختلاف روییدن دندانها در درازی و کوتاهی ، و خروج آن عیب است . (از اقرب الموارد). ناهمواری برآمدن دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کم و بیش ش...
-
دخل
لغتنامه دهخدا
دخل . [ دَ ] (ع مص ) دخول . درآمدن در چیزی . مقابل خرج . (غیاث ). مقابل خروج . درآمدن . (غیاث ): کمین ؛ دخل در امور به نوعی که مفهوم نگردد. (منتهی الارب ). || اعتراض کردن در کار و عمل کسی . (از غیاث ).- دفع دخل مقدر ؛ جواب از سؤال مقدر. پیش گیری از ...
-
خراب خانه
لغتنامه دهخدا
خراب خانه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔخراب . کنایه از محل سکونت بی ارزش است : شبی از شبهای زمستان پر باران در خراب خانه خالی مست و هشیاران نشسته بودم و خاطر بخویشتن مشغول در سرای بهم کرده از خروج و دخول . (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
-
رکبه
لغتنامه دهخدا
رکبه . [ رُ ب ِ ] (از ع اِ) زانو. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رکبة، محل اتصال ران و ساق پا. زانو. (از فرهنگ فارسی معین ) : هر روز از رقبه ٔ صبح تا رکبه ٔ رواح و از خروج ظلام تا دخول شام بر مسند مظالم نشستی . (سندبادنامه ص 36). رجوع به رکبة شود.
-
بتک
لغتنامه دهخدا
بتک . [ ب ِ ت ِ ] (اِ)خط و نامه . (برهان قاطع). مکتوب . (ناظم الاطباء). نوشته . (فرهنگ نظام ) (انجمن آرای ناصری ). || کتابة. (برهان قاطع). || کتاب . (ناظم الاطباء). || اجازه نامه که کارگزاران دولت صادر کنند و لفظ مذکور ترکی و مرادف پتک و پته است . (ف...
-
بیرون شد
لغتنامه دهخدا
بیرون شد. [ ش ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) خروج . بیرون شدن . خارج شدن : درآمد و بیرون شد؛ خروج و دخول : زین یک نفس درآمد و بیرون شد حیات بردیم روزنامه بدیوان صبحگاه .خاقانی .رجوع به برون شدن و بیرون شدن شود. || (اِ مرکب ) برون شد. بیرون شو. خروج...
-
ساهور
لغتنامه دهخدا
ساهور. (ع اِ) بیداری . || بسیاری . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ماه تاب . (منتهی الارب ). || هاله ٔ ماه . || غلاف ماه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ماه . (اقرب الموارد). || نه روز باقی ازماه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سایه ٔ زمی...
-
اسپارتاکوس
لغتنامه دهخدا
اسپارتاکوس . [ اِ ] (اِخ ) مردی رشید و دلاور نومیدیائی . وی در زمان حکومت رومیان قدیم خروج کرد و اصلاً از نومیدیا یعنی مغربی بوده ولی در تراکیا تولد یافته بعد از دخول در نظام اورا به روم گسیل کردند. در آن میان فرار کرد و گرفتار و زندانی گردید. در سال...