کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرمندی
لغتنامه دهخدا
خرمندی . [ خ ُ م َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ Ebenaceae و از جنس Diospyros که تنها یک گونه ٔ آن lotus Diospyros از درختان بومی جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران است . در جلگه تا ارتفاع 1100 متر از سطح دریا می روید. آنرا در آستارا و طوالش آمبر، در گیلان ...
-
جستوجو در متن
-
انده خرما
لغتنامه دهخدا
انده خرما. [ اَ ه ْ دِ خ ُ ](اِ مرکب ) خرمندی . اندوخرما. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 192). و رجوع به اندوه خرما و خرمندی شود.
-
اندوخرما
لغتنامه دهخدا
اندوخرما. [ اَ خ ُ ] (اِ مرکب ) (گیاه ) کهلو. (فرهنگ فارسی معین ). خرمندی . (در زبان مردم گرگان ). (از جنگل شناسی ج 1 ص 192). اندی خرما. انده خرما. رجوع به کلهو و خرمندی شود.
-
انجیرخرما
لغتنامه دهخدا
انجیرخرما. [ اَ خ ُ ] (اِ مرکب ) نامی است که دررامیان به خرمندی دهند. (از جنگل شناسی ج 2 ص 192).
-
کهلو
لغتنامه دهخدا
کهلو. [ ک ُ ] (اِ) اربه .(از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در آمل و نور و کجور درخت نر و ماده ٔ آن (خرمندی = اربه ) به نامهای مختلف خوانده می شوند و درخت نر، کُهْلو یا کُلْهو... (جنگل شناسی ساعی ص 192).
-
دراسله
لغتنامه دهخدا
دراسله . [ دِ س ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی ، واقع در 9هزارگزی جنوب آلاشت . تابستان از آبادی خرمندی چال و کری پی در حدود 500 تن برای تعلیف احشام و زراعت به این ده می آیند و سکنه ٔ دائم ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
اربه
لغتنامه دهخدا
اربه . [ اَ ب َ / ب ِ ] (اِ) این کلمه درلاهیجان نام دیوس پیرس لوتوس است و در کوه درفک همین نام دارد و در نور آنرا کهلو گویند. و در شهرستان گرگان بنام اندی خرما مشهوراست . و خرما هندو و خرما هندی و بتصحیف خرمندی نیز خوانده میشود. میوه ٔ آن با آنکه گس ...
-
کلهو
لغتنامه دهخدا
کلهو. [ ک َ ](اِ) درختی است از دسته ٔخرمالو جزو تیره های نزدیک به تیره ٔ زیتونیان ، و میوه ای شبیه به خرما دارد و معمولاً دوپایه است و در تمام جنگلهای شمالی ایران وجود دارد. آمبرو. اربا. اربه . خرما. خرمنی . خرمندی . خروندی . انجیرخرما. اندی خرما. ای...
-
خردمندی
لغتنامه دهخدا
خردمندی . [ خ ِ رَ م َ ] (حامص مرکب ) رزانت . (زمخشری ). حَصافة. (دهار). زیرکی . عقل . هوش . حکمت . هوشیاری . هوشمندی . بصیرت . (ناظم الاطباء). فرزانگی . لُب ّ. نُهْیة، بخردی . (یادداشت بخط مؤلف ) : بنزدیک او شرم و آهستگی است خردمندی و رای و شایستگی...