کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خردمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خردمندی
لغتنامه دهخدا
خردمندی . [ خ ِ رَ م َ ] (حامص مرکب ) رزانت . (زمخشری ). حَصافة. (دهار). زیرکی . عقل . هوش . حکمت . هوشیاری . هوشمندی . بصیرت . (ناظم الاطباء). فرزانگی . لُب ّ. نُهْیة، بخردی . (یادداشت بخط مؤلف ) : بنزدیک او شرم و آهستگی است خردمندی و رای و شایستگی...
-
واژههای مشابه
-
خردمندی نمودن
لغتنامه دهخدا
خردمندی نمودن . [ خ ِ رَ م َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) آنکه بیخرد است خود را خردمند جلوه دهد، تعاقل . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
تعاقل
لغتنامه دهخدا
تعاقل . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) خردمندی نمودن بی خردمندی . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). خردمندی نمودن بی خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دیت را میان همدیگر قسمت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عقلمندی
لغتنامه دهخدا
عقلمندی . [ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) خردمندی . (از آنندراج ). و رجوع به عقلمند شود.
-
عقلانه
لغتنامه دهخدا
عقلانه . [ ع َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی عقل و خردمندی و هوشیاری . (ناظم الاطباء).
-
انهیاء
لغتنامه دهخدا
انهیاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَهی ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی مرد بپایان خردمندی رسیده . (آنندراج ).
-
لسم
لغتنامه دهخدا
لسم . [ ل َ س َ ] (ع مص ) چشیدن . || خاموش بودن از درماندگی در سخن و عجز نه از خردمندی . || پیوسته بودن به راهی . || لازم گرفتن . (منتهی الارب ).
-
بذیمة
لغتنامه دهخدا
بذیمة. [ ب َ م َ] (ع ص ) خردمندی که در خشم از جا نرود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه در غیر مورد غضب غضبناک نشود.(از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
دانادلی
لغتنامه دهخدا
دانادلی . [ دِ ] (حامص مرکب ) خردمندی . دانائی . هوشیاری . دل آگاهی : بجای سکندر بمان سالهابدانادلی کشف کن حالها.حافظ.
-
پیش بینی کردن
لغتنامه دهخدا
پیش بینی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مآل اندیشی کردن . عاقبت اندیشی کردن . احتیاط بکار بردن . آخربینی کردن . آخر دیدن . رجوع به پیش بینی شود : خردمندی و پیش بینی کنی توانایی و پاک دینی کنی .فردوسی .
-
شهروی
لغتنامه دهخدا
شهروی . [ ش َ ] (اِخ ) نام دانشمندی که در دربار شاپورهرمزد و نرسی بوده است . (فهرست ولف ). نام خردمندی از درباریان شاپور هرمز. (لغات شاهنامه ) : یکی موبدی بود شهروی نام خردمند و شایسته و شادکام .فردوسی .
-
بازپیچیدن
لغتنامه دهخدا
بازپیچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) برگردانیدن . منعطف ساختن : عنان را یکی بازپیچی به راست چنان کز خردمندی تو سزاست . فردوسی .سرش بازپیچید و تن راست شدوگر وی نبودی زمان خواست شد. سعدی .و رجوع به پیچیدن شود.
-
نعوت
لغتنامه دهخدا
نعوت . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نعت . رجوع به نَعت شود : پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات ، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. (تاریخ بیهقی ). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی ا...