کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرامانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرامانیدن
لغتنامه دهخدا
خرامانیدن . [ خ ِ دَ ] (مص ) خرامیدن کنانیدن و فرمودن . (ناظم الاطباء). به خرامیدن داشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). بخرامان راه رفتن واداشتن . بخرامان روان کردن .
-
جستوجو در متن
-
کرازان
لغتنامه دهخدا
کرازان . [ ک ِ / ک ُ ] (نف ، ق ) بر وزن و معنی خرامان است و کرازانیدن بمعنی خرامانیدن و کرازیدن بمعنی خرامیدن باشد و به این معنی در فرهنگ جهانگیری به ضم اول و کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). اما صحیح به کاف پارسی است . (آنندراج ). رجوع به گرازان شو...
-
چمانیدن
لغتنامه دهخدا
چمانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) خرامانیدن . (شرفنامه ٔ منیری ). در سیر و خرام آوردن . خرامانیدن و به ناز و کشی و آهستگی راه بردن . چماندن و خراماندن : کجا من چمانیدمی بادپای بپرداختی شیر درنده جای . فردوسی .رجوع به چم و چماندن شود. || خوش خرامیدن و به ناز...
-
نوانیدن
لغتنامه دهخدا
نوانیدن . [ ن َ نی دَ ] (مص ) جنبانیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). به جنبش درآوردن . (ناظم الاطباء). حرکت دادن . || لرزانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی قبلی شود. || به ناله درآوردن . (برهان قاطع...