نوانیدن . [ ن َ نی دَ ] (مص ) جنبانیدن . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). به جنبش درآوردن . (ناظم الاطباء). حرکت دادن . || لرزانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی قبلی شود. || به ناله درآوردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). نالانیدن . (فرهنگ خطی ). گریانیدن و به گریه و ناله درآوردن . (ناظم الاطباء). || خرامانیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || آگاهانیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء). آگاهی دادن . خبر کردن . گواهی دادن . (ناظم الاطباء). || فریاد و ناله کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گریه کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود. || جنبیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لرزیدن . مضطرب شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود. || آگاه شدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به نویدن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.