کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاطرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاطرة
لغتنامه دهخدا
خاطرة. [ طِ رَ ] (ع اِ) رجوع به خاطره شود.
-
واژههای مشابه
-
خاطره
لغتنامه دهخدا
خاطره . [ طِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد. گذشته های آدمی . || وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است . دیده های گذشته یا شنیده های گذشته .ج ، خواطر، خاطره ها، خاطرات . || یادگار.- خاطره نوی...
-
جستوجو در متن
-
خاطرات
لغتنامه دهخدا
خاطرات . [ طِ ] (ع اِ) ج ِ خاطره است .- دفترچه ٔ خاطرات ؛ دفتری است که شخص خاطره ٔ خود را در آن ثبت مینماید.رجوع به خاطره شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زین . در عجایب البلدان خاطره ای از وی درباره ٔ کوه دماوند ذکرشده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 674 شود.
-
کاپری
لغتنامه دهخدا
کاپری . (اِخ ) کاپره . جزیره ٔ دریای «تیرنین » در خلیج ناپل ، که «تیبر» سالهای آخر عمر خود را بدانجا گذرانید. خاطره ٔ حیات شهوی وتوأم با لذائذی که تیبر در «کاپره » سپری کرد سبب شده است که این کلمه اغلب برای تعیین محل لذائذ استعمال و علی الخصوص به مک...
-
دله
لغتنامه دهخدا
دله . [ دَل ْه ْ ] (ع مص ) تسلی یافتن از اندوه و عشق . (از منتهی الارب ). دل کسی رفتن از هم و غم و غیره . (از اقرب الموارد). || تسلی یافتن ناقه ازمهر بچه . (منتهی الارب ). مهربانی نکردن ناقه نه به مونس و نه به فرزند خود. (از اقرب الموارد). دُلوه . دَ...
-
صائب
لغتنامه دهخدا
صائب . [ ءِ ] (اِخ ) دو تن از شعرای متأخر عثمانی که هر دو را نام محمد و تخلص صائب و معاصر یکدیگرند. یکی در 1262 هَ . ق . بسن سی وپنج سالگی وفات یافته و از اوست :خاطره گلد کجه صائب مومیان دلرباخواب و راحت قالماز اولدی دیده ٔ خونابده .و دیگری که عاشق ...
-
لوذعی
لغتنامه دهخدا
لوذعی . [ ل َ ذَ عی ی ] (ع ص ) تیزدل . (مهذب الاسماء). تیزیاب . تیزرای . المعی . (نصاب الصبیان ). تیزخاطر. ظریف . زودیاب . به غایت زیرک و زودیابنده ٔ معانی .(غیاث ). سریعالانتقال . مرد چست تیزخاطر زیرک زودفهم چرب زبان فصیح [ که ] گویا پرگاله ٔ آتش اس...
-
بارتلمه
لغتنامه دهخدا
بارتلمه . [ ت ُ ل ُ م ِ ](اِخ ) کریستیان . متولد در قرب بیروت 1855 م . و متوفی به سال 1925 م . از علمای لغت شناس و زبان دان آلمانی است و از سال 1909 م . استاد سانسکریت در هیدلبرگ بود. آثار مهم او عبارت است از: دستور لهجه های ایران قدیم ، تحقیقات دربا...
-
بازشناسی
لغتنامه دهخدا
بازشناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) یکی از پنج مرحله ای که حافظه ٔ آدمی درباره ٔ یادآوری چیزی انجام میدهد و آن عبارت است از تشخیص این نکته که «امر به خاطره آمده » تعلق به گذشته دارد و نه ادراک فعلی است و نه خیال واهی . این بازشناسی به سه وجه صورت میگیرد:...
-
پیروس
لغتنامه دهخدا
پیروس . (اِخ ) پسر آشیل . از قهرمانان مشهور دربندان ِ تروا. وی در سال دهم محاصره در عنفوان شباب جویای نام آمد و روانه ٔ میدان جنگ گردید فیلوکتت را از لیمنی پس گرفت ، اوریپیل پسر تلف را برابر تروا بقتل رسانید و بنام و خاطره ٔ این پیروزی یک نوع رقص با ...
-
کاسیان
لغتنامه دهخدا
کاسیان . (اِخ ) کاسی ها. از اقوام قدیم زاگروس . در کتاب ایران از آغاز تا اسلام آمده است : گزارشهای مربوط به عهد سلطنت پسر حامورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده . از آن پس در مدت 150 سال ، بابل در معرض نفوذ صلح جویانه ٔ این کوهستانیان بود ...
-
مشارکت
لغتنامه دهخدا
مشارکت . [ م ُ رَ / رِ ک َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی شراکت و انبازی و حصه داری وبهره برداری . (ناظم الاطباء). شرکت : و در این تن سه قوه است یکی خرد و سخن و جایگاهش سر به مشارکت دل و دیگر خشم جایگاهش دل . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 95). دو مهتر بازگش...