کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خارج از دسترس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قبض خارج
لغتنامه دهخدا
قبض خارج . [ ق َ ض ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در نزد علمای رمل نام شکلی باید که صورت آن این است . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
خارج شدن
لغتنامه دهخدا
خارج شدن . [ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیرون رفتن . بیرون آمدن . برون آمدن .
-
خارج طریق
لغتنامه دهخدا
خارج طریق . [ رِ ج ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیرون جاده شود.
-
خارج کردن
لغتنامه دهخدا
خارج کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هلانیدن و بیرون کردن . (ناظم الاطباء). برآوردن . بیرون برکشیدن .
-
خارج گشتن
لغتنامه دهخدا
خارج گشتن . [ رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون شدن . بیرون رفتن . مقابل داخل شدن .
-
خارج محمول
لغتنامه دهخدا
خارج محمول . [ رِ ج ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عرضی هائی که خارج ازذات هستند ولی همیشه با ذات همراهند چون وحدت برای وجود. این عرضیات در باب برهان ذاتی محسوب میشوند.
-
خارج آهنگ
لغتنامه دهخدا
خارج آهنگ . [ رِ هََ ] (ص مرکب ) آهنگ ناموافق و ناموزون . (ناظم الاطباء) : بفرمود تا آن دو سرهنگ رادو کج زخمه ٔ خارج آهنگ را... نظامی .بمن بر شده لشکری دیده بان همه خارج آهنگ وناخوش زبان .نظامی (شرفنامه ص 470).
-
خارج البلد
لغتنامه دهخدا
خارج البلد. [ رِ جُل ْ ب َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) بیرون شهر. (مهذب الاسماء). اطراف شهر.
-
خارج المملکتی
لغتنامه دهخدا
خارج المملکتی . [ رِ جُل ْ م َ ل َ ک َ ] (ص نسبی مرکب ) برون مرزی . رجوع به برون مرزی شود. || حق خارج المملکتی . حق برون مرزی برای هر کشوری .
-
جستوجو در متن
-
دسترس
لغتنامه دهخدا
دسترس . [ دَ رَ / رِ ] (اِمص مرکب ) دسترسی .قدرت و توانگری . (برهان ) (انجمن آرا) (شرفنامه ٔ منیری ). قوت و توانائی و قدرت . (ناظم الاطباء). توان . استطاعت . (آنندراج ). قدرت . توانائی . دستگاه . توفیق . امکان . (آنندراج ). مقدور. تیسر. بسطت . هرآنچه...
-
عضید
لغتنامه دهخدا
عضید. [ ع َ ] (ع اِ) رسته ٔ خرمابن . (منتهی الارب ). طریقة از نخل . (از اقرب الموارد). || خرمابن که دست به وی رسد. (منتهی الارب ). نخلی که دارای شاخه های در دسترس باشد، و هرگاه شاخه های آن از دسترس خارج شود آن را جبارة گویند. (از اقرب الموارد). ج ، ع...
-
کنار گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کنار گذاشتن . [ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) بر کنار کردن . دور از دسترس قرار دادن .
-
مستطاعة
لغتنامه دهخدا
مستطاعة. [ م ُ ت َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مستطاع که نعت مفعولی است از استطاعة. رجوع به مستطاع و استطاعة شود. || قدرت داشته شده و دسترس داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
باغستان و داغستان
لغتنامه دهخدا
باغستان و داغستان . [ غ ِ ن ُ غ ِ ] (اِخ ) نام جایی در عراق . (آنندراج ). اما در کتب دسترس ما دیده نشد. صرفنظر از داغستان قفقاز، احتمال میرود که معنی لغوی دو کلمه ٔ باغستان و داغستان که کنایه از دشت و کوه است ، صاحب آنندراج رابتعبیری چنین که موضعی اس...