کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیطة
لغتنامه دهخدا
حیطة. [ ح َ طَ ] (ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسم است احتیاط را. || (اِ) زن باعفت و بزرگوار. (اقرب الموارد).
-
حیطة
لغتنامه دهخدا
حیطة. [ طَ ] (ع مص ) حوط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیوار گرد چیزی برآوردن . (آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). در حیطه ٔ تصرف درآوردن . || (اِمص ) اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
خارج حیطه ٔ شمار
لغتنامه دهخدا
خارج حیطه ٔ شمار. [ رِ ج ِ طَ ی ِ ش ُ ] (ص مرکب ) (خارج از حیطه ٔ شمار) بی حساب ، بی حد. (ناظم الاطباء). در تحت شمارش نیامدنی . بی نهایت . لایتناهی .
-
جستوجو در متن
-
رقبه
لغتنامه دهخدا
رقبه . [ رَ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) رقبة. اطراف و نواحی و پیرامن . || حصار. || میدان . || حیطه . (ناظم الاطباء).- از رقبه ٔ اطاعت خارج شدن ؛ از پیرامون اطاعت و از حیطه ٔ تصرف بیرون شدن . (ناظم الاطباء).- در رقبه ٔ اطاعت ؛ یعنی در حیطه ٔ تصرف . (ناظم الا...
-
حوطة
لغتنامه دهخدا
حوطة. [ ح َ طَ ] (ع اِمص ) هشیاری و حزم در کار. (منتهی الارب ). حیطَه . حَیطَه . اسم است احتیاط را. (اقرب الموارد). || (اِ) بازیچه ای است که آنرا داره نامند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و خوطه تصحیف آن است . (اقرب الموارد).
-
بالة
لغتنامه دهخدا
بالة. [ ل َ ] (اِخ ) محلی است در حجاز که برخی آنرا در حیطه ٔ حرم دانسته اند. جمعی نیز آنرا با نون «بانه » خوانده اند. (از معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
-
حایط
لغتنامه دهخدا
حایط. [ ی ِ ] (ع اِ) مراد زمینی است در داخل شهر که اطراف آن دیوار کشیده باشند و در آن زراعت کنند. این گونه زمینها را امروزدر سبزوار حَیَط بر وزن نمط و در مشهد حَیطة بر وزن بیضه گویند. (حواشی تاریخ بیهق از بهمنیار ص 332).
-
غروب کردن
لغتنامه دهخدا
غروب کردن . [ غ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) ناپدید شدن .غایب شدن . فروشدن آفتاب و ماه و جز آن : غروب کرده سپهر کمال را خورشیدلباس نیلی از آن همچون آسمان دارم . درویش واله ٔ هروی (از آنندراج ).- امثال :آفتاب در ملکش غروب نمی کند ؛ یعنی شرق و غرب زمین در حیط...
-
پی هفتم
لغتنامه دهخدا
پی هفتم . [ ی ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) (شیارامنتی ) پاپ مسیحی از سال 1800 تا 1823 م . وی پیمانی (بسال 1801) با ناپلئون بست و به فرانسه رفت و تاج امپراطوری را بر سر وی نهاد. اما این دوستی دیری نپائید و ناپلئون املاک او رااز حیطه ٔ تصرفش بدر آورد و بسال 1809...
-
حیاططویله
لغتنامه دهخدا
حیاططویله . [ ح َ طَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 64هزارگزی شمال باختری مشهد و جنوب کشف رود. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل . دارای 354 تن سکنه است . از قنات مشروب میشود.محصولاتش غلات ، چغندر و سیب زمینی ....
-
ربوبیت
لغتنامه دهخدا
ربوبیت . [ رُ بی ْ ی َ ](از ع ، اِمص ) الوهیت و خدایی . (ناظم الاطباء). خدایی و پروردگاری . (آنندراج ). مقابل عبودیت . (یادداشت مرحوم دهخدا). خداوندی . (السامی فی الاسامی ). خدایی . (دهار). زمخشری گوید: ربوبیت نزد صوفیه اسم است مرتبه ٔمقتضه ٔ نامهایی...
-
طخاری
لغتنامه دهخدا
طخاری . [ طُ ] (اِخ ) قومی از ایرانیان باستان که در حدود طخارستان میزیسته اند. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2263، 2265، 2264، 2277، 2256، 2258، 2259 شود. || لهجه ای که مردم طخارستان بدان تکلم میکردند. زبان تخاری در تداول غالب زبان شناسان امروز، زبانی ا...
-
مقابل کوب
لغتنامه دهخدا
مقابل کوب . [ م ُ ب ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) چیزی که مقابل خود را از روی بلندی یا خوبی پست سازد. (آنندراج ). قلعه ای که در مقابل قلعه سازند موقت ، گرفتن و تسخیر اولی را. باره و قلعه ای که در برابر قلعه راست کنند تا از آنجا توانند آن را با منجنیقها وی...