کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمیمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمیمة
لغتنامه دهخدا
حمیمة. [ ح َ م َ ] (ع ص ، اِ) آب گرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بهین شتر. (منتهی الارب ). کریمه از شتر. (اقرب الموارد). ج ، حمائم . || شیر گرم کرده شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
همیمة
لغتنامه دهخدا
همیمة. [ هََ م َ ] (ع ص ، اِ) باران سست و نرم . (منتهی الارب ). ج ، همائم . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حمایم
لغتنامه دهخدا
حمایم . [ ح َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُم . رجوع به حم شود. || ج ِ حمامة. رجوع به حمامة شود. || ج ِ حمیمة. (ناظم الاطباء). رجوع به حمیمه شود.
-
حمائم
لغتنامه دهخدا
حمائم . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود. || ج ِ حمیمة. (منتهی الارب ). به معنی کریمه . رجوع به حمیمة شود: اخذ المصدق حمائم اموالهم ؛ اَی کرائمها. || ج ِ حَمام . (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود. || ج ِ حما...
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن موسی بن محمد عباسی ، مکنی به ابوموسی . وی برادرزاده ٔ سفاح بود و از امیران و فرماندهان بشمار میرفت . بسال 102 هَ . ق . در حمیمة متولد شد و بسال 132 از جانب عم خود والی کوفه و سواد آن گشت و سفاح او را ولی عهد منصور کرد اما منص...
-
ابوالاملاک
لغتنامه دهخدا
ابوالاملاک . [ اَ بُل ْ اَ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن عباس ، جد خلفای عباسی . مولد او به سال 40 هَ . ق . بود و امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را علی نام نهاد و کنیت ابوالحسن داد. او مردی زاهد و فصیح بود و از ولیدبن عبدالملک بسی آزار دید و از دمشق به ح...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فضل دینوری ، مکنی به ابوالفضل و مشهور به ابن خازن . وی شاعر واستاد یگانه ٔ خط در عصر خویش بود. دیوان او را نصراﷲ کاتب پسر او جمع کرده . او راست : کتاب القناعة. و ازشعر اوست در بستان و حمام حکیم ابوالقاسم اهوازی :واف...
-
هاشمی
لغتنامه دهخدا
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس بن عبدالمطلب الهاشمی القرشی . پدر سفاح و منصور خلفای عباسی در سال 62 هَ . ق . در قریه ای به نام حمیمة واقع در شراة به دنیا آمد. وی اولین کسی است که قیام به دعوت برای بنی عباس کرد. در اواخر روزگار دولت...
-
ابراهیم بن محمدبن علی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن محمدبن علی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس ، معروف به امام ، برادر عبداﷲ سفاح و منصور دوانقی . متولد به سال 82 هَ .ق . پدرش محمد شروع بدعوت سرّی کرده و سپس حق امامت را به ابراهیم تفوی...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب . پدر سفاح و منصور خلیفه ٔ عباسی است . در سال 98 هَ . ق . در شام ابوهاشم فرزند محمد حنفیه با وی بیعت کرد و او را گفت خلافت در تو و اولاد تو خواهد بودو کتب خویش بدو داد و شیعه به او...
-
ابوسلمه
لغتنامه دهخدا
ابوسلمه . [اَ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) حفص بن سلیمان الخلال الهمدانی مولی السبیع یا بنی الحرث بن کعب از مردم ایران وزیر ابوالعباس سفّاح اول خلفاء عباسی و بعضی نام ابوسلمه را جعفر گفته اند و درست نیست . او نخستین کس است در مسلمانی که لقب وزیر یافت و پیش ا...
-
زاب
لغتنامه دهخدا
زاب . (اِخ ) نهری است میان سوراء و واسط ونهر دیگری است نزدیک آن و بر هر واحد آن (زاب ها) روستائی است و هر دو روستا را زابان گویند و یا اصل زابیان است منسوب به زاب و عامه زابان گویند. (منتهی الارب ). ابن البلخی گوید: معنی زاب آن است که زوآب یعنی که زو...