کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ ] (ع ص ) استوار از هر چیز. (منتهی الارب ). المتین من کل شی ٔ. حتی گویند: تمرحمیت و عسل حمیت . (اقرب الموارد). || بسیار شیرین : تمر حمیت .(منتهی الارب ). || شدید: غضب حمیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خیک روغن که در آن رب اندا...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ع اِمص ) محمیه . محمیت . (غیاث ). حمیت از چیزی ؛ ننگ و عار داشتن از آن . (منتهی الارب ). غیرت . (غیاث ). درد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رشک . (منتهی الارب ) (ترجمان ). || در اصطلاح ، حمیت عبارتست از آنکه در محافظت ملت یا حرمت از چ...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح َ ی َ ] (ع اِمص ) مخفف حَمیَّت : کس چه داند که روسپی زن کیست در دل کیست شرم و حمیت و چم . خطیری .هرگز انگشت بتو بر ننهادستم که من از مادر باحمیت زادستم . منوچهری .با که کردستی این صحبت و این عشرت بر تن خویش نبود است تراحمیت . منوچهری .مرد ...
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حمیة. پرهیز نمودن . (منتهی الارب ) (غیاث ). || حفاظت و نگاه داشتن . (غیاث ) (منتخب ) (صراح ).
-
واژههای مشابه
-
بی حمیت
لغتنامه دهخدا
بی حمیت . [ ح َ می ی َ ] (ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت . (آنندراج ). بی ننگ و عار. بی نام و ننگ . بی غیرت . (یادداشت بخط مؤلف ) : توبه کند شیرز شیری هگرزگرچه شتر کاهل و بی حمیت است . ناصرخسرو.بددل دزد و جلد و بی حمیت روبه و شیر و گرگ و کفتارند. ناصرخس...
-
واژههای همآوا
-
حمیة
لغتنامه دهخدا
حمیة. [ ح َ می ی َ ] (ع اِ) رشک و ننگ . (منتهی الارب ). انفه زیرا آن سبب حمایت است . (اقرب الموارد). ج ،حمیات . (منتهی الارب ) : اذ جعل الذین کفروافی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة. (قرآن 26/48). || نخوت و مروت . (اقرب الموارد) : حدیث کافر و غازی بمانم ...
-
حمیة
لغتنامه دهخدا
حمیة. [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) نگاهبانی کردن گیاه و چریدن ندادن . حمایة. حمی . حموة. (منتهی الارب ). رجوع به حمی شود. || بازداشتن طعام و شراب از بیمار. (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) آنچه نگاهداشته شود از غیر. || پرهیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پرهیز...
-
جستوجو در متن
-
خون در بدن داشتن
لغتنامه دهخدا
خون در بدن داشتن . [ دَ ب َ دَ ت َ] (مص مرکب ) غیرت داشتن . حمیت داشتن . رگدار بودن .- خون در بدن ندارد ؛ بی غیرت و بی حمیت است . (از آنندراج ).
-
غلتبانی
لغتنامه دهخدا
غلتبانی . [ غ َ ] (حامص ) غلتبان بودن . بی حمیت و دیوث بودن . قلتبانی . رجوع به غلتبان و قلتبانی شود.
-
حفظه
لغتنامه دهخدا
حفظه . [ ح ِ ظَ ] (ع اِ) حمیت و خشم . (آنندراج ).
-
قلت
لغتنامه دهخدا
قلت . [ ق َ ] (ص ) قلتبان است که دیوث و قواده و بی حمیت باشد. (آنندراج ).
-
ننگ و عار
لغتنامه دهخدا
ننگ و عار. [ ن َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حمیت . (یادداشت مؤلف ). غیرت . آبرو.- بی ننگ وعار ؛ بی حمیت و بی غیرت . که تحمل پستی و خواری و سرشکستگی کند. که از ارتکاب قبایح پروائی ندارد.