کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حماله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة. [ ح ِ ل َ ] (ع اِ) پیشه ٔ حمالی . (منتهی الارب ). حرفه ٔ حمال . (اقرب الموارد). || دوال شمشیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دوال نیام شمشیر. (مهذب الاسماء). ج ، حمایل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: حمایل از لفظ خود واحدی ...
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة. [ح َم ْ ما ل َ ] (ع ص ) مؤنث حمال است . (اقرب الموارد): و امرأته حمالة الحطب . (قرآن 4/111).- حمالةالحطب ؛(مأخوذ از قرآن ) لقب زن ابولهب یعنی ام جمیل است . رجوع به این کلمه در ردیف خود شود.
-
حمالة
لغتنامه دهخدا
حمالة.[ ح َ ل َ ] (ع اِ) دیه و تاوان و جز آن که از بهر مردمان بردارند. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَمال شود. || کفالت . (اقرب الموارد). || (مص ) ضامن و کفیل کسی شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): حمل به حمالة؛ کفله . || ظاهر کردن خشم...
-
جستوجو در متن
-
حمال
لغتنامه دهخدا
حمال . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حَمل به معنی بار شکم از بچه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمل شود. || بمعنی حَمالَة. (منتهی الارب ). بند شمشیر. (دهار). رجوع به حمالة شود.
-
حمل
لغتنامه دهخدا
حمل . [ ح ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ حمال به معنی حمالة. (منتهی الارب ). رجوع به حمال و حمالة شود. || ج ِ حَمال به معنی دیه و تاوان . (از اقرب الموارد).
-
بایندانی کردن
لغتنامه دهخدا
بایندانی کردن . [ ی َ ک َ دَ] (مص مرکب ) پایندانی کردن . تکفل . متکفل شدن . حماله . (تاج المصادر بیهقی ).
-
شمشیربند
لغتنامه دهخدا
شمشیربند. [ ش ِ / ش َ ب َ] (نف مرکب ) آنکه به خود شمشیر بندد. (یادداشت مؤلف ). که شمشیر بر کمر دارد. || (اِ مرکب ) بند شمشیر. حماله ٔ سیف . (یادداشت مؤلف ) : در مصاف قضا به خون عدوش تا به شمشیربند گلگون باد.انوری .
-
محمل
لغتنامه دهخدا
محمل . [ م ِ م َ ] (ع اِ) دوال شمشیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، محامل . (مهذب الاسماء). حمالة. (اقرب الموارد). || ریشه ٔ درخت . بیخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رباعة
لغتنامه دهخدا
رباعة. [ رِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ رَباعة، به معنی شأن و حال که شخص بر آن باشد و لاتکون فی غیر حسن الحال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شأن و حالی که توبر آن هستی و مراد از آن کار اول توست . (از اقرب الموارد). حالت نیکو از استقامت کار نخستین...
-
درجلة
لغتنامه دهخدا
درجلة. [ دَ ج َ ل َ] (ع مص ) پی پیچیدن بر کمان خود. (منتهی الارب ). «درجله » قرار دادن بر اسب . (از اقرب الموارد). || (اِ) دوال یا پی است که از آن حماله سازند و برکمان پیچند. (منتهی الارب ). تسمه یا پیی است که در حمائل قرار دهند و بر اسب نهند. (از اق...
-
ام جمیل
لغتنامه دهخدا
ام جمیل . [ اُم ْ م ِ ج َ ] (اِخ ) خواهر ابوسفیان و زن ابولهب که در قرآن کریم بعنوان حمالة الحطب یاد شده است و بکینه و عداوت نسبت به پیغمبر اسلام مشهور بوده است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 197 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1034 و ریحانة الادب ج 6 ص 214...
-
حمائل
لغتنامه دهخدا
حمائل . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حمالة. (غیاث ) (آنندراج از صراح ).ج ِ حمالة، به معنی دوال شمشیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دوال شمشیر و آنچه در بر آویزند. (آنندراج از منتخب و کشف ). و ظاهراً قرآن کوچک تقطیع را بهمین جهت حمائل گویند که از سبکی ق...
-
پایندانی
لغتنامه دهخدا
پایندانی .[ ی َ ] (حامص ) پذیرفتاری . پذرفتاری . ضمانت . (مجمل اللغه ). کفالت . (مجمل اللغه ) (زمخشری ). زعامت . (مج ). صَبارة. صبر. تضمن . (دهار). ضمان . پذیرفتن ، پذیرفتاری . زِعام . (تاج المصادر) (دهار). تکفّل . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). کُفُ...
-
حمایل
لغتنامه دهخدا
حمایل . [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) حَمائِل . ج ِ حمالة، در گردن آویخته . دوال شمشیر و آنچه در بر اندازند. جواهر و زرینه که زنان در گردن اندازند و از زیربغل بدر آورند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : دو ساعد را حمایل کرد بر من فروآویخت از من چون حمایل . منوچهری .فتنه...