کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
البسه اﷲ من حلل النور
لغتنامه دهخدا
البسه اﷲ من حلل النور. [ اَ ب َ س َ هُل ْ لا هَُ م ِ ح ُ ل َ لِن ْ نو ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائی ) خدا او را از حله های نور بپوشاناد. خدا او را رحمت کناد. گور او روشن شود. این جمله را در حق مردگان که مقامی ارجمند داشته اند گویند، بجای خداش بیامرزاد، ی...
-
واژههای همآوا
-
هلل
لغتنامه دهخدا
هلل . [ هََ ل َ ] (ع اِ) ج ِ هلة. || ترس . (منتهی الارب ). || باران نخست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آواز بارش باران . (منتهی الارب ). || مغز پیل ، و آن زهر است که در یک ساعت کشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تنیده ٔ تننده . (منتهی...
-
هلل
لغتنامه دهخدا
هلل . [ هَُ ل ُ ] (اِ) حضض است که دوایی باشد به جهت جمیع ورم ها و بستن خون ، وآن مکی و هندی هر دو باشد. بهترین آن مکی است و آن را از عصاره ٔ مغیلان میسازند، و نوعی هم هست شیرازی که آن را از عصاره ٔ برگ سگ انگور میسازند و شیرازیان آن را هلل مشکک خوانن...
-
جستوجو در متن
-
جاشر
لغتنامه دهخدا
جاشر. [ ش ِ ] (اِخ ) یولیش . یکی از حکمرانان اندلس بود. رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 234 شود. (از حلل السندسیه ج 1 ص 234).
-
ارنیده
لغتنامه دهخدا
ارنیده . [ ] (اِخ ) از بلاد اسپانیا. (حلل السندسیة ج 1 ص 40).
-
اشبرة
لغتنامه دهخدا
اشبرة. [ ] (اِخ )قریه ای است به سرقسطة. (حلل السندسیة ج 2 ص 161).
-
اشبلونة
لغتنامه دهخدا
اشبلونة. [ ] (اِخ ) شهری به اندلس . (حلل السندسیة ج 1 ص 180).
-
ساریه
لغتنامه دهخدا
ساریه . [ ی َ ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. (حلل السندسیة ج 2 ص 283).
-
غالیسیه
لغتنامه دهخدا
غالیسیه . [ ی َ ] (اِخ ) معرب گالیس که غالیسیا نیز خوانند. رجوع به گالیس و حلل السندسیة ج 1 ص 36 و 320 شود.
-
هرقلس
لغتنامه دهخدا
هرقلس . [ هَِ رَ ل ِ ] (اِخ ) هرقل . هرکل . هراکلیوس . نام امپراطور روم در متن نزهةالقلوب و حلل السندسیه بدین صورت نوشته شده است .
-
تافیره
لغتنامه دهخدا
تافیره . [ رَ ] (اِخ ) یکی از رجال بزرگ از مردم طلیطله در دوره ٔ نصرانیت . رجوع به حلل السندسیه ج 2 ص 42 شود.
-
تئودیجیزل
لغتنامه دهخدا
تئودیجیزل . [ ت ِ ءُ زِ ] (اِخ ) تئودیژیزل . طیودیجیزل . رجوع به طیودیجیزل و حلل السندسیه ج 1 ص 173 شود.
-
تئودیژیزل
لغتنامه دهخدا
تئودیژیزل . [ ت ِ ءُ زِ ] (اِخ ) تئودیجیزل . طیودیجیزل . رجوع به طیودیجیزل و حلل السندسیه ج 1 ص 173 شود.