کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقيبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حقیبة
لغتنامه دهخدا
حقیبة.[ ح َ ب َ ] (ع اِ) ظرفی است شبیه به خرجین که رفاده و مزاده نیز نامندش . آنرا بر پشت بندند یا بر زین افکنند. رفاده در دنباله ٔ قتب و باردان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، حقائب . (منتهی الارب ). جامه دان . (دهار). باردان . توشه دان . حکبه : و ...
-
جستوجو در متن
-
حقائب
لغتنامه دهخدا
حقائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حقیبة. رجوع به حقیبة شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حقیبة. رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان حقیبه شود.
-
حقایب
لغتنامه دهخدا
حقایب . [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ حقیبة. (اقرب الموارد). رجوع به حقیبة شود.
-
زبل
لغتنامه دهخدا
زبل . [ زَ ] (ع اِ) حقیبه . (تاج العروس ).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حقیبة. همان اسماعیل بن عبدالرحمان بن حقیبة است و جامعالرواة چنین نقل کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 139).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حُقَیْبَة. همان است که بعنوان اسماعیل بن جفینه یاد شد و مشترک است میان اسماعیل بن عبدالرحمان و اسماعیل بن عبداﷲ.
-
حکبه
لغتنامه دهخدا
حکبه . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) توبره ای از چرم یا قماشی که بنایان ابزار و کودکان مکتب کتاب و جزوه و قلم و قلمدان و شکارچیان شکار و قلندران چرس در وی نهند و بر پشت فروآویزند. و این کلمه متداول است لکن در کتب لغت نیافتم و احتمال میرود این کلمه اصل کلمه ٔ حق...
-
احقاب
لغتنامه دهخدا
احقاب . [ اِ ] (ع مص ) احقاب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان . یافت نشدن چیزی در معدن . (منتهی الارب ). || احقاب بعیر؛ تنگ بستن بر شتر. || در حقیبه نهادن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || در پس خود بستن شترسوار چیزی را. || پس خود بر شتر سوار کردن کسی را. (منتهی...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن حَقیبة یا جَفینة کوفی . این تردید در کتب رجال قدیمه نیز موجود است . ساروی در کتاب توضیح الاشتباه این لقب را ازآن پسر دانسته نه پدر، و این سخن از کلام کشی (متوفی 450 هَ . ق .) نیز مستفاد میگردد، لیکن شیخ طوسی (متو...
-
حقاب
لغتنامه دهخدا
حقاب . [ح ِ ] (ع اِ) چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج ، حُقُب . (منتهی الارب ). میان بند زنان . چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الاسماء). کمر زنان که بر آن زیورها آویخته بر میان بندند. || سپیدی بن ناخن . سپیدی نمایان بر ب...
-
جامه دان
لغتنامه دهخدا
جامه دان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) صندوق و خانه ای که رخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی در آن بگذارند. (برهان ). اکثر اطلاق آن بر صندوق و امثال آن کنند که از چرم دوزند برای نگه داشتن جامه و گاهی بمعنی جامه خانه نیز آمده . (آنندراج ). جامدان . (ناظم الاطباء)...
-
رفادة
لغتنامه دهخدا
رفادة. [ رِ دَ] (ع اِ) رفاده . پارچه ای که بدان جراحت را بندند. رگ بند. خسته بند. حقیبه . (یادداشت مؤلف ). خسته بند. هر چیز که بدان زخم را بندند. مریشم . (ناظم الاطباء) : آنچه حاضر بود از این داروها بر جراحت ذرور کنند... و خرقه ٔ کتان به سپیده ٔ خای...
-
گوزگانان
لغتنامه دهخدا
گوزگانان . [ گ َ ] (اِخ ) ناحیتی است [ از خراسان ] آبادان و با نعمت بسیار و با داد و عدل و ایمن ، و این ناحیتی است کی مشرق او حدود بلخ است و تخارستان تا به حدود بامیان ، و جنوب وی آخر حدود غور است و حدبست ، و مغرب وی حدود غرچستان است و قصبه ٔ بشین اس...