حقاب . [ح ِ ] (ع اِ) چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج ، حُقُب . (منتهی الارب ). میان بند زنان . چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الاسماء). کمر زنان که بر آن زیورها آویخته بر میان بندند. || سپیدی بن ناخن . سپیدی نمایان بر بن ناخن . (از منتهی الارب ). || رشته ای که برای دفعچشم زخم بر میان کودک بندند. (از منتهی الارب ). || ج ِ حُقب . (دهار). || ج ِ حقیبة. (دهار) : سلطان را از فوائد آن بقعه ثمره ٔ غراب و زبده ٔ حقاب روی نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.