کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصاردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حصاردار
لغتنامه دهخدا
حصاردار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 50هزارگزی جنوب خوسف سر راه مالرو عمومی علی آباد. ناحیه ای است واقع در دامنه . معتدل . دارای 45 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، ...
-
جستوجو در متن
-
مجدل ایل
لغتنامه دهخدا
مجدل ایل . [ م َ دَ ] (اِخ ) (برج خدا) شهر حصاردار نفتالی است و گمان میرود که همان مجدل باشد که به مسافت یک ساعت به شمال طبریه واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
نائین
لغتنامه دهخدا
نائین . (اِخ ) شهری است در نزدیکی ناصره و محل یکی از معجزات عیسی است . امروز آن را نین گویند. در قاموس کتاب مقدس آمده است : نائین (به معنی جمال ). شهری است در جلیل که مسیح پسر بیوه زن را در آنجا حیات بخشیده از اموات برخیزانید فعلاً آن را «نین » گویند...
-
ارفاد
لغتنامه دهخدا
ارفاد. [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ ازناحیه ٔ حلب از نواحی عزاز و یاقوت گوید در عصر ما جمعی بدان منسوبند از جمله ابوالحسن علی بن الحسن الأرفادی ، یکی از فقهای شیعه مقیم مصر. (معجم البلدان ). در قاموس کتاب مقدس آمده : ارفاد (حصاردار) (اشعیا 10:9) ش...
-
دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیر. [ دَ ] (اِخ ) اسم موضعی است در نزدیکی حبرون که اول به قریه ٔ سفر (داود: 1:11) و قریه ٔ سفر (یوشع 15:15) مسمی بوده است و پس از آن قریه ٔ سنه نامیده شد (یوشع 15:49) و دبیر یعنی مقدس و قریه ٔ سفر یعنی ده کتابها بدین لحاظ دور نیست که آنجا محل تعالی...
-
قادش
لغتنامه دهخدا
قادش . [ دِ ] (اِخ ) شهری از شهرهای حصاردار نفتالی در جلیل که هم بلاویان جرشونی داده شد. (یوشع 20:7 و 21:23 و اول تواریخ ایام 6:76) و از آن پس شهر بست گردید. (یوشع 20:7) و مسکن باراق بود. (داود 4:6). و دبوره دو سبط ربولون و نفتالی را در آنجا جمع کرد....
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ] (اِخ ) یکی از شهرهای قدیم که در مرز و بوم دان واقع و مسقطالرأس جلیات دلاور فلسطینیان است (اول سموئیل 17:4) و یکی از شهرهای پنجگانه ٔ ایشان بود (یوشع 13:3 و اول سموئیل 6:17 و عاموس 6:2 و میکاه 1:10) که بنی عناق آن را یکی از شهرهای حصاردار خو...
-
حاصور
لغتنامه دهخدا
حاصور. (اِخ ) (محاصره شده ) شهر معروفی از شهرهای کنعانیان که یابین بر آن سلطنت داشت ، و یوشع آن را مفتوح ساخته به آتش سوخت (یوشع 11:10 و 11) لکن ثانیاً آباد شده باز پادشاهی از کنعانیان که هم یابین نام داشت نزد آن شهریار رفت (؟). و گمان میرود که لفظ ی...
-
صوعن
لغتنامه دهخدا
صوعن . [ ] (اِخ ) (محل قدم یا جداکننده ) شهری در ساحل دریای مصر، یونانی ها طانس نامیده و فعلاًآنرا صان گویند و بر یکی از فروع نیل واقع و در طرف شرقی آن همواره وسعت و فراخی است که آنرا بلاد صوعن نامند. (مزامیر 78:12) پوشیده نماند که صوعن شهر قدیمی است...
-
حماة
لغتنامه دهخدا
حماة. [ ح َ ] (اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ] . گرداگرد وی سور استواریست . در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل احاطه کرده ، پهلوی نهر عاص یک مسجد جامع و مدارس و بازاری دارد. آبیاری باغ و بستانهای این ش...
-
دروازه
لغتنامه دهخدا
دروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردوسی .دروازه ٔ سرای ازل دان سه حرف عشق دندانه ٔ کلید ابد دان دو حرف لا. خاقانی .گر از نعلش ه...