کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حزز
لغتنامه دهخدا
حزز. [ ح َ زَ ] (ع اِمص ) سختی . (منتهی الارب ). حزازة.
-
حزز
لغتنامه دهخدا
حزز. [ ح ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ حزیز. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
حزز الصخر
لغتنامه دهخدا
حزز الصخر. [ ح َ زَ زُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حزازالجبل و حزازالصخر شود.
-
واژههای همآوا
-
هذذ
لغتنامه دهخدا
هذذ. [ هََ ذَ ] (ع مص ) شتاب خواندن مکتوب را. (منتهی الارب ). هَذّ. رجوع به هذ شود.
-
حذذ
لغتنامه دهخدا
حذذ. [ ح َ ذَ ] (ع اِمص ) کوتاهی دُم و سبکی آن . (منتهی الارب ). کوتاهی و سبکی دُم شتر و جز آن . سبکی دست . || حذذ قلب ؛ سبکی دل و ذکاء و سرعت ادراک . || (اصطلاح عروض ) نوعی از تصرفات عروض ، و آن افکندن وتد مجموع باشد از آخر رکن بحر کامل ، پس در متفا...
-
حضذ
لغتنامه دهخدا
حضذ. [ ح ُ ض ُ ] (ع اِ) حضض . (نشوءاللغة ص 54).
-
حضض
لغتنامه دهخدا
حضض . [ ح َ ض َ ](ع اِ) چیزی . ما عنده حضض و لا بضض . (منتهی الارب ).
-
حضض
لغتنامه دهخدا
حضض . [ ح ُ ض ُ ](ع اِ) ج ِ حضیض . (منتهی الارب ). رجوع به حضیض شود.
-
حضض
لغتنامه دهخدا
حضض . [ ح ُ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) داروئیست تلخ . حضظ. جُدُل . حُضد. حضذ. حظظ. حذل . (مهذب الاسماء). حذال .و آن بر دو نوع است : هندی و عربی . عربی آن عصاره ٔ آسر، یعنی خولان است که آنرا کحل خولان و حضض مکی نیز خوانند و هندی عصاره ٔ فیلزهرج ، یعنی راس هند...
-
حضظ
لغتنامه دهخدا
حضظ. [ ح ُ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) دارویی است که از بول شتر سازند. (منتهی الارب ). رجوع به حضض شود.
-
حظظ
لغتنامه دهخدا
حظظ. [ ح ُ ظُ / ظَ ] (ع اِ) صمغی مانند صبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
حزة
لغتنامه دهخدا
حزة. [ ح ُزْ زَ ] (ع ص ، اِ) نیفه . حجزة. (منتهی الارب ). || گردن . (منتهی الارب ). || پاره ٔ گوشت . (مهذب الاسماء). پاره ٔ گوشت به درازا بریده یا خاص است به جگر. (منتهی الارب ). ج ، حُزَز.