کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ] (ع مص ) باطل شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ). حبوط. باطل شدن و ناچیز شدن . حبط عمل ؛ باطل و ناچیز شدن آن .(غیاث اللغات ). || حبط دم قتیل ؛ هدر و باطل شدن خون کشته . || باطل شدن ثواب عمل .
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ] (ع مص ) برآماسیدن شکم شتر و درد کردن از ناگواری گیاه یا از خوردن حندقوق . (منتهی الارب ).
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ب َ ] (ع اِ) نشان زخم (یعنی ضرب ) یا تازیانه بر بدن . (منتهی الارب ). اثر جرح و مقرعه .
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ب َ] (ع مص ) آماسیدن پستان و غیر آن . (منتهی الارب ). برآماسیدن شکم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || تازه شدن جراحت . (منتهی الارب ). واسر شدن جراحت .(تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). || بماندن نشان ریش پس از درستی . (تاج المصادر بیه...
-
حبط
لغتنامه دهخدا
حبط. [ ح َ ب ِ ] (ع ص ) بعیر حبط؛ شتر شکم آماسیده یا درد شکم گرفته از ناگواری گیاه یا خوردن حندقوق . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
حبط تمیمی
لغتنامه دهخدا
حبط تمیمی . [ ح َ ب ِ / ح َ ب َ ] (اِخ ) لقب حارث بن مالک بن عمرو. (الاعلام زرکلی ). و اولاد او را حبطات گویند. و حبطی منسوب است به او. (سمعانی ).
-
واژههای همآوا
-
هبت
لغتنامه دهخدا
هبت . [ هََ ] (ع مص ) زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زدن ، یا زدن با شمشیر که منجر به قتل شود. (معجم متن اللغة). || فرودآوردن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروآوردن چیزی را از منزلتش . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || پست گر...
-
هبت
لغتنامه دهخدا
هبت . [ هَِ ب َ ] (ع اِمص ) بخشش . انعام . (ناظم الاطباء). عطا. رجوع به هبة شود : هر دو از هیبت و هبت به دووقت همچو گل خاضع و چو مل جبار. خاقانی . || در اصطلاح علم فتوت ، بخشیدن کبیر است رفیق را به کبیری دیگر و بعضی این معنی جایز نداشته اند، چه تصرف ...
-
هبط
لغتنامه دهخدا
هبط. [ هََ ] (ع مص ) فرود آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اللهم غبطا و لاهبطا؛ یعنی میخواهیم از تو غبطه و پناه میبریم از فرود آوردن ما. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لاغر گردانیدن ب...
-
هبط
لغتنامه دهخدا
هبط. [ هَُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ هبوط. (ناظم الاطباء).
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ / هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ): هب السیف الشی ٔ هبة؛ برید شمشیر آن چیز را. (اقرب الموارد). || به حرکت درآوردن شمشیر چیزی را. جنبانیدن شمشیر چیزی را. (معجم متن اللغة). || جنبیدن و به حرکت درآمدن شمشیر. (معجم متن اللغة...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) یک مرتبه . یک بار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رایته هبة؛ دیدم او را یک بار در تمام عمر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || ساعتی که از پگاه باقی باشد. || مدتی از روزگار. (اقرب الموارد) (مع...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص )بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || تیز شدن تکه برای گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهیجان آمدن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || خواندن گشن را بگشنی . (...