هبط. [ هََ ] (ع مص ) فرود آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اللهم غبطا و لاهبطا؛ یعنی میخواهیم از تو غبطه و پناه میبریم از فرود آوردن ما. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لاغر گردانیدن بیماری کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). لاغر کردن . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || درآوردن در شهری . (منتهی الارب ). داخل کردن کسی را در شهر. داخل کردن به شهر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || کم کردن بهای متاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || کم کردن و ناقص کردن . هبطه اﷲ؛ کم کرد او را خدای . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). و این معنی مجاز است . (تاج العروس ): هبطه الزمان ؛ برد روزگار مال و نعمتش را. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). بی چیز کردن . فقیر گردانیدن . || هبطالسوق ؛ به بازار آمد. (اقرب الموارد). || فرود آمدن از منزلت . سقوط کردن . (معجم متن اللغة). || درآمدن به شهری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن به شهری . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || منتقل شدن از محلی به محل دیگر. انتقال . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). || کم شدن بهای متاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کم شدن . (منتهی الارب ). || به بدی درافتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واقع شدن در بدی . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || (اِمص ) نقصان . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). کمی . کمبود. || خواری . ذل . (اقرب الموارد). رجوع به حبط و هبت شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.