کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حبةالخضراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حبةالخضراء
لغتنامه دهخدا
حبةالخضراء. [ ح َب ْ ب َ تُل ْ خ َ] (ع اِ مرکب ) بو کلک . بوی کلک . مشغلةالبطالین . ضرب . بن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ون . ضرامة. حب البنة. حب البطم . وندانه . بندانه . چتلانقوش . بنه . بانقش . کسبور. (بحر الجواهر). کلنکور. بنک . (محمودبن عمر ربنجنی ...
-
جستوجو در متن
-
طیرمینوس
لغتنامه دهخدا
طیرمینوس . (معرب ، اِ) بطم است و آن را حبةالخضراء نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
ونیزد
لغتنامه دهخدا
ونیزد. [ وَ زَ ] (اِ مرکب ) حبةالخضراء. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به ون و وندانه شود.
-
چاتلانقوش
لغتنامه دهخدا
چاتلانقوش . (ترکی ، اِ) حبةالخضراء. بَن . بَنسه . چتلانقوش . و رجوع به بَن و بَنسه شود.
-
کن بهن
لغتنامه دهخدا
کن بهن . [ کِم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) به معنی ون است و آن را به ترکی چتلاقوج و به عربی حبةالخضراء گویند. (برهان ). بار درخت بنه که ون نیز گویند و به تازی حبةالخضراء است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
نانکش
لغتنامه دهخدا
نانکش . [ ک ِ ] (اِ) ون باشد که آن را حبةالخضرا گویند. (فرهنگ رشیدی ) . ون ، و آن دانه ای است مغزدار که خورند و آن را بن هم گویند و به عربی حبةالخضراء خوانند. (برهان قاطع). بار درخت بنه که به تازی حبةالخضراء و به ترکی چاتلانغوش نامند. حب العرعر. (ناظ...
-
طارسیس
لغتنامه دهخدا
طارسیس . (اِ) تکدرّ. (بحر الجواهر). || علک البطم وآن را [ صمغ ] حبّةالخضراء نیز نامند . (مخزن الادویه ). رجوع به طارکیس شود.
-
ضرامة
لغتنامه دهخدا
ضرامة. [ ض ِ م َ ] (ع اِ) ضِرام . رجوع به ضرام شود. || درخت حبةالخضراء که بفارسی بن گویند. (منتهی الارب ).
-
حب البنة
لغتنامه دهخدا
حب البنة. [ ح َب ْ بُل ْ ب َ ن َ ] (ع اِمرکب ) وندانه . رجوع به حبةالخضراء و حب البطم شود.
-
بنمشک
لغتنامه دهخدا
بنمشک . [ ] (اِ) بطم . حبةالخضراء. (یادداشت بخط مؤلف بنقل از نزهةالقلوب ). در حاشیه ٔ لغت فرس اسدی چاپ اقبال ص 285، درباره ٔ خنجک نوشته : «خنجک درختی است که در کوه بود و آنرا بتازی حبةالخضرا خوانند.» و در مهذب الاسماء حبةالخضراء را که نامهای دیگر عر...
-
حبه ٔ خضرا
لغتنامه دهخدا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود : زان حبه ٔ خضرا خور کز روی سبک روحی هر کو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ .(منسوب به حافظ).
-
وندانه
لغتنامه دهخدا
وندانه . [ وَ دا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: ون + دانه ) دانه ٔ ون .(فرهنگ فارسی معین ). ون را گویند که چتلاغوچ باشد، وبه عربی حبةالخضراء گویند. (از برهان ) (آنندراج ).
-
چتلانقوش
لغتنامه دهخدا
چتلانقوش . [ چ َ] (ترکی ، اِ) بن . بنه . حبةالخضراء. ضِرامه . بوکلک . بُطم . ضِرو. چتلاقوج . چتلاقوچ . میوه ٔ درخت بنه . رجوع به چتلاقوج و چتلاقوچ شود.
-
وشک دانه
لغتنامه دهخدا
وشک دانه . [ وُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ون را گویند که چتلاقوچ باشد، و آن را به عربی حبةالخضراء خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا). چاتلانقوش که میوه ٔ درخت بنه است . (فرهنگ فارسی معین ).