حبةالخضراء. [ ح َب ْ ب َ تُل ْ خ َ] (ع اِ مرکب ) بو کلک . بوی کلک . مشغلةالبطالین . ضرب . بن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ون . ضرامة. حب البنة. حب البطم . وندانه . بندانه . چتلانقوش . بنه . بانقش . کسبور. (بحر الجواهر). کلنکور. بنک . (محمودبن عمر ربنجنی ). میوه ای است چون پسته ٔ سخت خرد. گل انگور. (مهذب الاسماء). و در بعض لغتنامه ها آمده است ، دانه ٔ سبز و در دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ، سیاه دانه . || و در فرهنگ شعوری آمده است : حبةالخضراء؛ تخم بنگ است که برگ آن را خشک کرده و کوفته ، خورند و آن بغایت مخدر باشد -انتهی . لکن مؤلف مذکور مثل هزاران جای دیگردر اشتباه است و بنک را که ترجمه ٔ حب البطم است با بنگ به معنای مخدر متخذ از قنب یعنی شاهدانه اشتباه کرده است . || دهن حبةالخضراء؛ روغن که از دانه ٔ بن گیرند . || خنجک . (بحر الجواهر). درختی است کژ، بر کوه رویدو بتازی حبةالخضراش خوانند. (لغتنامه ٔ اسدی ص 285). شادبن . ضرو. سقر. شاه بن . کلخنک . ونیزه . بطم . (داود انطاکی ). و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: به پارسی ونیزه گویند. گروهی گفته اند که درخت او که کهن شود و بزرگ باشد آن را ضرو گویند و صمغ آن را علک البطم گویند -انتهی . صاحب اختیارات گوید: ثمر درخت بطم است به شیرازی بن گویند و آن دو نوع است یک نوع را شاه بن گویند و شاه بن خردتر بود و همچنان با پوست توان خورد وبهترین آن سبز و بزرگ و تازه بود و طبیعت آن گرم و خشک است در سیم ، و گویند در چهارم و گرمی او قوی تر بود از خشکی . خوردن وی معده را بد بود و دیر هضم شود و عذاب دهد و گرم مزاج را زیان دارد و مسخن سینه و گرده بود و بول براند و شهوت مجامعت برانگیزد و چون با شراب یا با سرکه بیاشامند گزیدگی رتیلا را نافع بودو جگر را پاک کند و درد سپرز که از سردی بود، و بلغمی مزاج را نافع بود و جگر را پاک کند و سعال و فالج و لقوه را سودمند بود. از روغن وی مرهم ساختن و مالیدن بر ذات الجنب و ضماد کردن سودمند بود و چوب وی چون بسوزانند و بر داءالثعلب طلا کنند موی برویاند خاصه موی سر. و ورق وی چون خشک کنند و بکوبند و بپزند و غلاف سازند موی را برویاند و دراز کند و نیکو سازد و صمغ وی در منفعت مانند مصطکی بود و در باب صاد گفته شود. و بن ، مصدع بود و دهن را بخوشاند و شهوت طعام ببرد و مصلح وی سکنجبین و ربوب فواکه ترش بود، و صاحب منهاج گوید: مصلح وی کتیرا بود. صاحب تقویم گوید مصلح وی خمیر (؟) بنفشه بود و در کتاب ابدال آورده است :بدل وی مغز جوز بود و گویند: به وزن آن مغز پسته و نیم وزن آن مغز بادام و گویند به وزن آن بود اﷲ اعلم . در خراسان دانه ٔ چتلانقوش یا بنه را تاغوت نامند. وصاحب تحفه گوید: به فارسی بن نامند و آن بار درخت سقز است و در بطم خواص درخت او مذکور شد. تازه ٔ او دراول خشک و در دوم گرم و خشک و در سیم گرم و خشک و مبهی و مدر بول و حیض و خون بواسیر که منقطع شده باشدو مسخن گرده و معده و محلل نفخ و ریاح و مسمن گرده و منقی بدن از فضلات بلغمی و جهت سرفه و فالج و لقوه و استسقا و با سرکه آشامیدن او جهت گزیدن رتیلا و تنقیه ٔ جگر و درد سر و ضماد محرق او جهت رویانیدن موی در داءالثعلب مجرب دانسته اند و بطی ءالهضم و مضر محرورین و قاطع اشتها و مصدع و مورث قلاع و مصلحش کتیرا و خمیره ٔ (؟) بنفشه و سکنجبین و ربوب حامضه و بدلش مغزگردکان و گویند پسته و بادام است بالمناصفه و روغن مغز او در دوم گرم و خشک و مبهی و مصلح بلادر و مقوی اعصاب دموی و به جهت مواد بارده ٔ رطبه نافع و آشامیدن او جهت تصفیه ٔ آواز و تفتیح سدد و یرقان و عسر بول و تحلیل حصاة و درد کمر و زانو و فالج و لقوه و با سرکه جهت جمیع سموم و برودت اعضا و تدهین او بدستور جهت اعراض مذکوره و اعیا و تقویت هاضمه نافع و مورث تشنگی و مصلحش طباشیر و قدر شربتش تا سه مثقال است . رجوع به حبه ٔ خضرا شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.