کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حادة
لغتنامه دهخدا
حادة. [ حادْ دَ ] (ع ص ) تأنیث حاد. تند. تیز. || رائحه ٔ حادّه ، ای ذکیة؛ بوئی تند. بوئی تیز. || سواره . (طب ّ). || مقابل مزمنه . (در بیماری ) .- زاویه ٔ حادّة ؛ زاویه ٔ تنگ تر از قائمة و منفرجة (هندسه ). رجوع به حادّ و زاویه شود .
-
زاویه ٔ حاده
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ حاده . [ ی َ / ی ِ ی ِ حادْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ای را گویند که کمتر از نود درجه بود. (فرهنگ نظام ). چون خطی بالای خطی به نهجی کشند که مستقیم نبود بلکه مایل به یک طرف باشد، پس مفاصله ٔ ضلعین را که بطرف میلان است زاویه ٔ حاد...
-
واژههای همآوا
-
هاده
لغتنامه دهخدا
هاده . [ هادْ دَ ] (اِخ ) یکی از پسران یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام . (تاریخ گزیده ص 37).
-
جستوجو در متن
-
زاویه ٔ تیز
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ تیز. [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاویه ٔ حاده شود.
-
حادالزوایا
لغتنامه دهخدا
حادالزوایا. [ حادْ دُزْ زَ ] (ع ص مرکب ) و حادةالزّوایا یکی از انواع مثلث که تمام زوایای داخلی آن حادّه است .
-
مزمنه
لغتنامه دهخدا
مزمنه . [ م ُ م ِ ن َ ] (ع ص ) چیزهای کهنه و دیرینه و بر جای مانده . (ناظم الاطباء). کهنه . عتیقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در اصطلاح طب ، مقابل حاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعضی بیماریها سخت آشفته و تیز و گذرنده باشد و ماده ٔ آن سخت م...
-
حاد
لغتنامه دهخدا
حاد. [ حادد ] (ع ص ) ذلق . بُرنده . تیز. سرتیز. نوک تیز ، چون کارد و نشگرده و امثال آن . || تند و آن مرکب از تلخی و حراقه است و فعل او مثل افعال اجزاء اوست . || شدید مانند حمّی یعنی تب . || سخت گرم و حارّ (در طب )، چون بعض داروها. || زبان گز. تیز. ||...
-
کسینوس
لغتنامه دهخدا
کسینوس . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) اصطلاح ریاضی است به این شرح که در یک دایره ٔ مثلثاتی مقدار op را کسینوس زاویه ٔ a گویند. بطور کلی در هر مثلث قائم الزوایه نسبت ضلع مجاور به زاویه ٔ حاده را به وتر مثلث کسینوس زاویه گویند مثلاً در مثلث قائم الزوایه omp ...
-
ذوالحلیفة
لغتنامه دهخدا
ذوالحلیفة. [ ذُل ْ ح ُ ل َ ف َ ] (اِخ ) موضعی بر شش میلی مدینه ٔ مُنَوَّرَة. و آن آبی است بنوجشم را و هم آنجا میقات اهل مدینه و شام باشد. و رسول اکرم (ص ) در صلح حدیبیه در ذوالحلیفة احرام بست . || موضعی است از تهامة میان حادَّة و ذات عرق . رجوع به فه...
-
سینوس
لغتنامه دهخدا
سینوس . (فرانسوی ، اِ) جیب . یکی از نسبتهای مثلثاتی و یکی از خطوط مثلثاتی . سینوس زاویه ٔ a یا قوس a را بعلامت a sin نمایش میدهند. بنابر تعریف در یک مثلث قائم الزاویه سینوس هر زاویه ٔ حاده عبارت است از نسبت ضلع مقابل آن زاویه به وتر. (از دائرة المعار...
-
طفرة
لغتنامه دهخدا
طفرة. [ طَ رَ ] (ع مص ) طفور.(منتهی الارب ). برجستن . بالا برجستن . (منتهی الارب ). برجستن از روی چیزی : و چون وحشی در دام افتاده را که صیاد بازیچه و مضحکه را رسن فرا او گذارد تا او به نشاط طفره کند. (جهانگشای جوینی ). || در اصطلاح ابراهیم بن سیار نظ...
-
نمل
لغتنامه دهخدا
نمل . [ ن َ ] (ع اِ) مورچه . (منتهی الارب ). نملان . (مهذب الاسماء). مور. (غیاث اللغات ) (دهار) (مهذب الاسماء). ج ، نِمال . واحده : نملة. (متن اللغة): هم کالنمل کثیرة؛ تعداد ایشان بسیار زیاد است . (از منتهی الارب ).- رقیةالنمل ؛از لغزهای اعراب است ....
-
لغلغ
لغتنامه دهخدا
لغلغ. [ ل َ ل َ ] (ع اِ) مرغی است غیر لکلک . (منتهی الارب ). اللغلغ، و هو دون الاوزّ فی المقدار، لونه کلون الاوز الحبشی الی السواد، ابیض الجفن ، اصفرالعین و یعرف فی مصر بالعراقی . و یأتی فی مبادی ٔ طلوع زرعها زمن اتیان الکراکی الیها. من شأنها ان یت...