کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیم شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیم شدن
لغتنامه دهخدا
جیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
-
واژههای مشابه
-
جیم آباد
لغتنامه دهخدا
جیم آباد. (اِخ ) دهی از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. جلگه ای معتدل است . سکنه 918 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ماماجیم جیم
لغتنامه دهخدا
ماماجیم جیم . (اِ مرکب )در تداول عامه ، نوعی حلوا از جنس حلوا جوزی که آن را به صورت قرصهای پهن و نازک (به بزرگی نان شیرمال ونازکتر از آن ) سازند و روی آن کنجد یا شاهدانه پاشند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). قسمی از حلوا ارده که برنج بو داده در م...
-
جستوجو در متن
-
بچاک زدن
لغتنامه دهخدا
بچاک زدن . [ ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) درتداول عامه فرار کردن . جیم شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
اضرهزاز
لغتنامه دهخدا
اضرهزاز. [ اِ رِ ] (ع مص ) آهسته پنهان رفتن ، یقال : اضرهزّ الی کذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دک شدن . جیم شدن ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . (یادداشت مؤلف ).
-
جردلة
لغتنامه دهخدا
جردلة. [ ج َ دَ ل َ] (ع مص ) نزدیک افتاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرف به سقوط شدن . (از متن اللغة). نزدیک افتادن شدن . (ناظم الاطباء). مجدالدین گوید: و وقع فی صحیح البخاری «فمنهم الموبق بعمله (ای مهلک ) و مهم المجردل »ای المصروع . اصیلی هر ...
-
دک شدن
لغتنامه دهخدا
دک شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن به نهانی . رفتن به خفا و نهانی . بی اطلاع دیگران بشتاب و سرعت رفتن چنانکه هیچ کس نبیند. به چستی و چالاکی و بی آگاهی حاضران بشتاب غائب شدن . جیم شدن . اضرهزاز. (یادداشت مرحوم دهخدا). رفتن کسی است از جا...
-
فرومولیدن
لغتنامه دهخدا
فرومولیدن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) جیم شدن .پنهانی رفتن . به آهستگی و بی دیدن حاضران و التفات آنان غائب شدن . (از یادداشت بخط مؤلف ) : هرچه یابی وز آن فرومولی نشمرند از تو آن به بشکولی . عنصری .ناگاه فرومولید و نزدیک زاغان شد. (کلیله و دمنه ). رجوع ب...
-
کالیدن
لغتنامه دهخدا
کالیدن . [ دَ ] (مص ) بمعنی درهم شدن . (برهان ) (احوال و اشعار رودکی ص 1161) (از شعوری ج 2 ورق 252).پریشان شدن . (آنندراج ). آشفتن . ژولیدن : بهر دنیا تا بکی کالیدنت هر زمان جوشیدن و نالیدنت .شاکر بخاری (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || درهم کردن . (بره...
-
کوهنگ
لغتنامه دهخدا
کوهنگ . [ هََ ] (اِ) به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. (برهان ). به معنی جستن به فتح جیم ، مرادف خیزیدن است . (آنندراج ). برجستن . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). خیز و برجستگی . (ناظم الاطباء).- با کوهنگ شدن چشم ؛ قَمَع . (تاج المصادر بیهقی ) (مص...
-
انسلات
لغتنامه دهخدا
انسلات . [ اِ س ِ ] (ع مص ) بی خبر و بر غفلت بیرون رفتن . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بدون اطلاع دادن و پنهانی بیرون رفتن . (از اقرب الموارد). جیم شدن . (یادداشت مؤلف ). || از پوست برآمدن . (یادداشت مؤلف ): هو [ ای السلت ] صنف من الشعیر یتجرد ...
-
جولان
لغتنامه دهخدا
جولان . [ ج َ وَ ] (ع مص ) قطع کردن مسافت اطراف و جوانب جایی : جال الفرس فی المیدان جولةً و جولاناً؛ قطع جوانبه . (از اقرب الموارد). تاختن . تاخت زدن . || برگزیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || از هم جدا شدن و سپس حمله کردن . (منتهی الارب ) (اقر...
-
جب
لغتنامه دهخدا
جب . [ ج َب ب ] (ع مص ) غلبه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن . (قطر المحیط). || خادم کردن . (تاج المصادر زوزنی ). برآوردن خصیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : خصی مجبوب . (منتهی الارب ). خایه کندن . (آنندراج ). || فائق آمدن . (...