کوهنگ . [ هََ ] (اِ) به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. (برهان ). به معنی جستن به فتح جیم ، مرادف خیزیدن است . (آنندراج ). برجستن . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). خیز و برجستگی . (ناظم الاطباء).
- با کوهنگ شدن چشم ؛ قَمَع . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (احمدبن علی بیهقی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.