کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جِبْرِيلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ] (اِخ ) ابن الاوانی الاربلی ملقب بشجاع . معاصر ابن خلکان است . وی مغنی و از مردم اربل بوده و در اواخر مائه ٔ ششم و اوایل مائه ٔ هفتم میزیسته است . (تاریخ ابن خلکان ص 109 س 14).
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ] (اِخ ) ابن حسن بن عثمان بن محمودبن عثمان الکنجاوی . وی کتاب «مقدمه » ابی للیث را شرح کرده و آنرا «کتاب التقدمة فی شرح المقدمة» نامیده است . (کشف الظنون ).
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج َ ] (اِ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود.
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج َ ب َ رَ ] (اِ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع بکلمه ٔ مزبور شود.
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ وحی . لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمه شود.
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن بختیشوع . همان جبرائیل بن بختیشوع است . رجوع به جبرائیل شود.
-
جبریل
لغتنامه دهخدا
جبریل . [ ج ِ] (اِخ ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود : من کان عدواً للّه و ملائکته و رسله و جبریل و میکال ... (قرآن 98/2).رنگ جبریل است تیغش را بلی بر زبانش وحی از آن آمد برزم . خاقانی .سرافیل همرازش و هم نشست براق...
-
جستوجو در متن
-
کرزالدین
لغتنامه دهخدا
کرزالدین . [ ؟ زُدْ دی ] (اِخ ) لقب اسحاق بن جبریل دیلمی بویهی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اسحاق بن جبریل شود.
-
جبرائل
لغتنامه دهخدا
جبرائل . [ ج ِ ب َ ءِ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ وحی . (منتهی الارب ). این کلمه بصورتهای مختلف زیر نیز آمده است : جَبْرائل . و جَبْرائیل و جَبْرَئِل و جَبْرَئیل و جِبْرَئیل و جَبْرال و جِبْرال و جَبْریل و جَبَریل و جَبْرین و جِبْرین و جز آن . (از منتهی الا...
-
خرقانی
لغتنامه دهخدا
خرقانی . [ خ َ ] (اِخ ) محمدبن جبریل بن یحیی بن جبریل بن صالح بن یوسف خرقانی . از محدثان بود. از او عمربن محمد نسفی حدیث کرد. مرگ وی بسمرقندبسال 505 هَ .ق . اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن یعقوب بن جبریل بکری . رجوع به علی ... شود.
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . رجوع به علی منوفی شود.
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . رجوع به علی بکری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی منوفی شود.