کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُلُ و پوس جمع کِردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج ُ ] (اِ) کهنه . جنده . ژنده . رکو. (یادداشت بخط مؤلف ). پلاس .
-
جل آب
لغتنامه دهخدا
جل آب . [ ج ُل ْ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبزی که بر روی آب استاده بندد واین فعل را جل بستن آب گویند. (آنندراج از غیاث ).
-
جل آخوندمحله
لغتنامه دهخدا
جل آخوندمحله . [ ج َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار واقع در یکهزارگزی آخوندمحله . این ده چهل تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جل پانی
لغتنامه دهخدا
جل پانی . [ ج ُ ل ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف جل آب : آنکه زین کافردلان دارد امید پوششی آخر او را لذت خواهش جل پانی کند. فوقی یزدی (از آنندراج ).نگار من که مرا مست جام سستی دیدلبش گرفت به کف جرعه ٔ نواخوانی مرا ز خانه برون کرد آنکه از سر خشم چو...
-
جل ثنأه
لغتنامه دهخدا
جل ثنأه . [ ج َل ْ ل َ ث َ ءُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است ثنای او. آن را پس از ذکر نام خداوند متعال آرند: قال اللّ̍ه جَل ّ ثناءُه . (از یادداشت های دهخدا).
-
جل پاره
لغتنامه دهخدا
جل پاره . [ ج ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (از: جُل ، پارچه ٔ کهنه ، ژنده ، پلاس + پاره ، شکافته ، دریده ) : باز جل پاره مرقّع صفت طفلی توست نخ دیبای ثمینت چو شبابت پندار.نظام قاری (دیوان ص 12).
-
جل چی
لغتنامه دهخدا
جل چی . [ ج ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که جُل دوزد. (از یادداشت های دهخدا).
-
جل درکشیده
لغتنامه دهخدا
جل درکشیده . [ ج ُ دَ ک َ /ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پوشیده در جل : وین مرکب سرای بقا را به رغم خصم جل درکشیده پیش در او کشیده ام .خاقانی .
-
جل ذراه
لغتنامه دهخدا
جل ذراه . [ ج َل ْ ل َ ذَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) خدای بلندرتبه . رجوع به ذرا شود. (از یادداشت های دهخدا).
-
جل رود
لغتنامه دهخدا
جل رود. [ ] (اِخ ) نام رودی به خوار (... ورامین )، سرچشمه ٔ آن دماوند است . (از یادداشت های دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
جلة
لغتنامه دهخدا
جلة. [ ج ِل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَلیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بزرگان و اشخاص بااهمیت . (اقرب الموارد). گویند: قوم جلة. (اقرب الموارد). || کلانسال از شتر. || کلانسال از مردم .(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). واحد و جمع و مذکرو مؤنث در...
-
بزغسمه
لغتنامه دهخدا
بزغسمه . [ ب َ زَ س َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جل وزغ را گویند و آن چیزی سبز باشد مانند ابریشم که در روی آب بهم میرسد و وزغ در آن پنهان می شود. و معنی ترکیبی آن وزغ پنهانست ، چه سمه بمعنی پنهان هم آمده است ، و آنرا بعربی طُحلب گویند. (برهان ). سبزئی اس...
-
هدایت آشتیانی
لغتنامه دهخدا
هدایت آشتیانی . [ هَِ ی َ ت ِ ] (اِخ ) از شعرا و درباریان دوره ٔ قاجاریه است . رضاقلی خان هدایت نویسد: میرزا هدایت اﷲ وزیر دفتر است . والد ماجدش میرزا حسین آشتیانی با میرزاحسن مستوفی الممالک بنی عم بود. در دولت خاقان خلدآشیان جزو مستوفیان خاصه ٔ دیوا...
-
طحلب
لغتنامه دهخدا
طحلب .[ طُ ل ُ ] (ع اِ) چغزلاوه که بجهت دورماندگی آب پیدا شود. (منتهی الارب ). سبزی که بر روی آب استاده جمع شود، بهندی کائی گویند. (آنندراج ). طِحلِب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبزابه . (تفلیسی ). جامه ٔ غوک . (دهار). چیزیست که بر سر آب آیدچون نمد ...