جل پانی . [ ج ُ ل ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف جل آب :
آنکه زین کافردلان دارد امید پوششی
آخر او را لذت خواهش جل پانی کند.
نگار من که مرا مست جام سستی دید
لبش گرفت به کف جرعه ٔ نواخوانی
مرا ز خانه برون کرد آنکه از سر خشم
چو گبر کز بر خود رد کند جل پانی .