کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهورة
لغتنامه دهخدا
جهورة. [ ج َه ْ وَ رَ ] (ع مص ) سخن بلند گفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جهورة
لغتنامه دهخدا
جهورة. [ ج ُ رَ ] (ع مص ) دیداری گردیدن مرد. || بلندسخن شدن . بلند شدن آواز. (منتهی الارب ).
-
جهورة
لغتنامه دهخدا
جهورة.[ ج ُ رَ ] (ع اِ) حسن قد و منظر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
جهارة
لغتنامه دهخدا
جهارة. [ ج َ رَ ] (ع مص ) دیداری گردیدن مرد. (منتهی الارب ). || فخیم و بزرگ شدن کسی در جلو چشم بیننده . (اقرب الموارد). زیبا شدن . بزرگ داشتن کسی در چشم دیدار. (تاج المصادر بیهقی ). || بلندسخن شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بلندآواز شدن . (زوزن...
-
بلند
لغتنامه دهخدا
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ فارسی معین ). اشرف . أعلی . أعیط. افراخته . باذخ . أکوم . باسق . تِلو. جاهض . رفیع. رفیع...