کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنایت
لغتنامه دهخدا
جنایت . [ ج ِ ی َ ] (از ع ، اِ) گناه . || (مص ) گناه کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || چیدن میوه از درخت . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ربنجنی ). بکسر جیم و تخفیف نون ، در اصل چیدن میوه از درخت باشد ونقل به ایجاد و احداث شر و سپس بخود شر وز آن پس بفعل حرام ش...
-
واژههای همآوا
-
جنایة
لغتنامه دهخدا
جنایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص )گناه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).گناه کردن و شور انگیختن . (تاج المصادر). || گناه جستن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جنایت شود. || چیدن میوه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بار...
-
جستوجو در متن
-
جنایات
لغتنامه دهخدا
جنایات . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جنایت . تقصیرات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به جنایت شود.
-
جلب
لغتنامه دهخدا
جلب . [ ج َ ] (ع اِ) جنایت . (منتهی الارب ). گناه و جنایت . (ازاقرب الموارد).
-
عرار
لغتنامه دهخدا
عرار. [ ع َ ] (ع اِ) گناه . || جنایت . (از اقرب الموارد).
-
بغو
لغتنامه دهخدا
بغو. [ ب َغ ْوْ ] (ع مص ) بتأمل نگریستن چیزی را یا کسی را. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). نگریستن بچیزی که چگونه است . (از اقرب الموارد). || بغو بر کسی ؛ جنایت کردن بر وی . (از اقرب الموارد). جرم و جنایت کردن . (از مؤید الفضلاء)...
-
جرایر
لغتنامه دهخدا
جرایر. [ ج َ ی ِ ] (ع اِ) جرائر. ج ِ جریرة، به معنی جنایت . رجوع به جرائر و جریرة شود.
-
بغی
لغتنامه دهخدا
بغی . [ ب َغ ْی ْ ] (ع اِ) ظلم و ستم . || جرم و جنایت . || نافرمانی و عصیان . || باران بسیار. || هر تجاوز و افراط بر مقداری که حد چیز است . (از اقرب الموارد).
-
زحیر داشتن
لغتنامه دهخدا
زحیر داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) غصه داشتن . ناراحتی داشتن . سزاوار کیفر بودن . (کاری ) دارای تبعات و عواقب وخیم بودن : چون صورت حال بشنید، معلوم کرد که آن زشت ، چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه . (مقامات حمیدی ).
-
مجنی علیه
لغتنامه دهخدا
مجنی علیه . [ م َ نی یُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بر او جنایت رفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که جرمی به ضرر او واقع شده است . (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی ).
-
جریمت
لغتنامه دهخدا
جریمت . [ ج َ م َ ] (ع اِ) جریمة. گناه : مثال داد تا کنیزک را که جریمت و تهمت به شاهزاده اضافت کرده بود و به جنایت و بی دیانتی منسوب گردانیده ، فضیحت و رسوای خلق گردانند. (سندبادنامه ص 322). رجوع به جریمة شود.
-
جنایة
لغتنامه دهخدا
جنایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص )گناه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).گناه کردن و شور انگیختن . (تاج المصادر). || گناه جستن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جنایت شود. || چیدن میوه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بار...
-
تارد
لغتنامه دهخدا
تارد. (اِخ ) گابریل . جامعه شناس فرانسوی . وی در سال 1843 م . در «سارلا» متولد شد و چون یکی از صاحب منصبان وزارت دادگستری بود سالهای ممتد در مسقطالرأس خویش در امور قضایی و جرم شناسی به تحقیق و تتبع پرداخت . آنگاه بریاست آمار وزارت دادگستری رسید، سپس...