جنایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص )گناه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).گناه کردن و شور انگیختن . (تاج المصادر). || گناه جستن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جنایت شود. || چیدن میوه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بار از درخت باز کردن . (تاج المصادر). || میوه چیدن فرمودن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جنایت شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.