کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمشید و فریدون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جمشید ماهی
لغتنامه دهخدا
جمشید ماهی . [ ج َ ] (اِ مرکب ) جمشید ماهی گیر. کنایه از بودن آفتاب است در برج حوت . || (اِخ ) کنایه از سلیمان علیه السلام هم هست . || یونس را نیز گویند. (برهان ).
-
قلعه جمشید
لغتنامه دهخدا
قلعه جمشید. [ ق َ ع َ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، واقع در یک هزارگزی جنوب سبزواران . سر راه فرعی سبزواران به کهنوج . سکنه ٔ آن 25 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
محراب جمشید
لغتنامه دهخدا
محراب جمشید. [ م ِ ب ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). || روی معشوق : برافکن برقع از محراب جمشیدکه حاجتمند برقع نیست خورشید. نظامی .|| آتش . || جام جهان نما. (ناظم الاطباء).
-
انگشتری جمشید
لغتنامه دهخدا
انگشتری جمشید. [ اَ گ ُ ت َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) انگشتری سلیمان . رجوع به انگشتری سلیمان شود.
-
خاتم جمشید
لغتنامه دهخدا
خاتم جمشید. [ ت َم ِ ج َ ] (اِخ ) خاتم جم . انگشتر سلیمان : آخر ای خاتم جمشید همایون آثارگر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود. حافظ.رجوع به خاتم جم شود.
-
جستوجو در متن
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. (برهان ). مطابق شاهنامه ٔ فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ...
-
اثفیان
لغتنامه دهخدا
اثفیان . [ ] (اِخ ) نام پدر فریدون ، پادشاه پیشدادی . مؤلف مجمل التواریخ و القصص در ص 26 آرد: افریدون بن اثفیان اندر شاهنامه آتبین گوید پدر افریدون را، و بدیگر نسختها اتفیال ، و نسب را ذکر کرده شد، فریدون بن اتفیال بن همایون بن جمشید الملک - انتهی ....
-
اسم خاص
لغتنامه دهخدا
اسم خاص . [ اِ م ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا عَلَم . آنست که بر فردی مخصوص و معین دلالت کند: حسن ، جعفر، فریدون ، جمشید، تبریز، شیراز،البرز، دماوند، شبدیز، رخش . و رجوع به عَلَم شود.
-
شهرناز
لغتنامه دهخدا
شهرناز. [ ش َ ] (اِخ ) خواهر جمشید است و او با خواهر دیگرش ارنواز در حباله ٔ نکاح ضحاک بود و بعد از کشته شدن ضحاک هر دو به فریدون منتقل شدند. (برهان ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). نام دختر جمشید که مادر هر دو پسر ارشد فریدون بود. (از ولف ). این نام...
-
منش
لغتنامه دهخدا
منش . [ م َ ن ِ ] (اِ) خوی و طبیعت ، چه منشی به معنی طبیعی است . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). خوی و طبع و طبیعت و خصلت و نهاد و سرشت . (ناظم الاطباء). فطرت . طینت . جبلت . عادت . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به هر نیک و بد هر دوان یک منش به...
-
ارنواز
لغتنامه دهخدا
ارنواز. [ اَ ن َ ] (اِخ ) (مرکب از ارنه ٔ اوستائی ، بمعنی سزاوار و خوب + واز، به معنی واژه و سخن . نیکوسخن و آنکه سخنش رحمت می آورد) اَرِنَوَک . خواهر جمشید است که با خواهر دیگر شهرناز در حباله ٔ ضحاک بودند و فریدون این هر دو خواهر را گرفت و ضحاک را ...
-
کندز
لغتنامه دهخدا
کندز. [ ک ُ دُ ] (اِخ ) نام شهری بوده آبادکرده ٔ جمشید و پای تخت فریدون هم بوده است و معرب آن قندز است . (برهان ). مخفف «کهن دز» (دژکهن ) = قهندز = قندز (مخفف ). «کندز» یعنی کهن دز و این دژ شهری باشد. رودکی (سمرقندی ) گفت : گه بر آن کندز بلند نشین گه...
-
کلیت
لغتنامه دهخدا
کلیت . [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) هر چیز که عمومیت داشته باشد و شامل همه ٔ اجزاء بود. (ناظم الاطباء). کلیه . کل بودن . تمامیت . مقابل جزئیت . (فرهنگ فارسی معین ) : و سه دیگر قسم نه نورانی است و نه نورپذیر است و آن افلاک است به کلیت خویش که...
-
کاوه
لغتنامه دهخدا
کاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) در پهلوی کاوغ کریستن سن کوشیده است که ثابت کند افسانه ٔ کاوه در اوستا و کتب دینی زردشتی سابقه نداشته و متعلق به عهد ساسانی است و آن را به طرز افسانه های بسیار قدیم دیگر ساخته اند تا بتوانند اصطلاح درفش کاویان را تعبیر کنند و...